ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



... در سکوت


               
ظهر خون‌آلود ومیدان در سکوت.
دختران در گریه مردان در سکوت.
آه، خورشید است خون آلود و چاک
یا تن سردار ایمان در سکوت.
جسمی اینجا دست‌هایش گم شده ست
نعشی آنجا سرد و عریان در سکوت.
نازنینی پیکرش بی سر شده ست
اسب‌ها تازنده بر آن در سکوت.
نیزه‌ها نیزار نعش کشته‌هاست
بر دل گرم بیابان در سکوت.
بر سر هر نیزهٔ سرد و سیاه
می‌درخشد ماه تابان در سکوت
دشت سرشار از صدای تشنگی است
نزد باران‌های دوران در سکوت.
موج می‌زد آب امّا آن‌طرف
کودکی می‌خفت عطشان در سکوت.
آب محروم از چنان دردانه‌هاست
زین سبب گردیده گریان در سکوت.
چشمهٔخون گلویی موج زد
تا که طفلی گشت قربان در سکوت.
آتش عصیان انسان گٌر گرفت
خنده‌ها بارید شیطان در سکوت.
آه‌ها می‌شد بلند از سینه‌ها
چاک می‌شد صد گریبان در سکوت.
ملتهب می‌شد جگرهایی ز درد
دختری می‌کرد افغان در سکوت.
در میان خیمه‌های شعله‌ور
گشته بیماری پریشان در سکوت
چشمهٔاشک زنی فوّاره زد
برسر نعش شهیدان در سکوت.
کاروانی خالی از شور و نشاط
راه می‌پیمود حیران در سکوت.
گوش‌ها محو صدایی دلنشین
کشته‌ای می‌خواند قرآن در سکوت.
کاروانی رفت با افسوس و آه
تا بیابد خطّ پایان در سکوت.
در شبی تاریک و وحشت‌زای و سرد
کشته‌ها را شست باران در سکوت.
قلب مهتاب از هجوم نورها
گشت آن شب نورباران در سکوت
کاروانی رفت اما مانده است
ظهر خون آلود ومیدان در سکوت

کلمات کلیدی این مطلب :  عاشورا ، محرم ، کاروان ، عطش ، کربلا ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/8/9 در ساعت : 14:58:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  686


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 51,732 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,216,043
logo-samandehi