اندوه و داغی  که  دارد ، پیغام دردی بزرگ است 
	
		دردی  که  مثل اسارت ، زخم نبردی  بزرگ است 
	
		با  خود  نشستن  ،  نگفتن ،   از   التهاب  درونی
	
		شاید فرو خوردن غم ، در بغض فردی بزرگ است!
	
		گفتم  چگونه بگویم ، از  موج  غم های  کوچک 
	
		وقتی سخن  از  شکوه  دریانوردی بزرگ است!
	
		در ازدحام شب و غم ، همپای خورشید می رفت
	
		گویی که دست نحیفش ، در دست مردی بزرگ است 
	
		                                  ***
	
		فریاد او را که پژمرد  ،  دیدم که مردم شنیدند 
	
		وقتی که آهسته می  گفت : دردم چه دردی بزرگ است!
		***
		مکتب شعردینی
		مکتب شعرامامیه
		سیدعلی اصغرموسوی 
	
		 قم ـ مهر۱۳۷۸