چه خواهد کرد با من شیهه ي اسب ظهور اینجا
تب کوه و هیاهوی پلنگان جسور اینجا
سرم پایین می افتد روی دوش شهر می گریم
چه خواهد شد خدایا ساعت صبح ظهور اینجا
پیا پی می پرد پلک سپیداران و می پرسند
می آید از کدامین جاده ي صعب العبور اینجا ؟!
هزار آیینه را انگور های عسکری در دست
قدح سر بسته دارد آخرین تاک صبور اینجا
نُریدُ اََنْ نَمُن... دارد که می خواند؟چه نزدیک است
عصایش را که زد بر کوچه های سوت و کور اینجا ؟!
می آشوبد سکوت جاده را مردی که می خواند
تمام سفر تورات و مزامیر زبور اینجا
کجای شهر ما امشب رها کردی عبایت را
که ذکر مرغ آمین ها شده «یا نور نور» اینجا
زمستان است بد جور ارغوان ها بی تو خشکیدند
و دارند از تو شب بو ها تقاضای عبور اینجا
سحر می آید از این سمت ، فردا مطمئن هستم
بهار اینجا گلاب اینجا ، غزل اینجاست، شور اینجاست
و بر اندوه دریا می کشی دستی و خواهی داد
سلامی هم به تنها ماهی تنگ بلور اینجا
کدام آدینه می گویند خونخواه حسین آمد
بیابان و رجز های سواران غیور اینجا ؟!
ورای قله ي قافست این شعرم که می ریزد
پر سیمرغ از لای تمامی سطور اینجا