از چراغِ عقل، راوی، داستان آورده‌است
باد، بوی عشق را از سیرجان آورده‌است

چای را دم کرده یک زن در اتاق کوچکش
توی سینی چند فنجان، آسمان آورده‌است

صبح نزدیک است و دارد یک‌نفر در‌می‌زند
حضرتِ بادصبا از عرش، نان آورده‌است

آی برخیزید بارِ ساربان، بیداری، اَست
کاروانِ حُلّه را از سیستان آورده‌است

در حریم کبریا این‌گونه راهش می‌دهند
هرکه پیغام از خود پیرِمغان آورده‌است

پیرِ ما دائم دَم از أسماءِ حُسنی می‌زند
ساقی از مسجد برایش استکان آورده‌است

ما سلامِ خویش را نفروختیم، این‌روزها
هرکسی از راه می‌آید، دکان آورده‌است

آن‌که شکلِ عدل با ما گاه شیرین، گاه تلخ
در پسِ آن اخم‌ها خطِّ امان آورده‌است

خفته‌ای آسوده در آغوشِ قرآنِ حکیم
چون پرستویی که عزمِ آشیان آورده‌است

آرش پورعلیزاده . رشت