کوچه ها دفتری از درد ِ فــراوان، جـه کنم؟!
بـا فــراوانــی ایـن دردِ خـیـابـان چـه کـنـم!
بـاد هـی مـی زنــد انـگــور دلـم را بـرهـم
می زنـد باد، تنش را به درختان  چـه کنم!
بـاز بـرف از بـغـل ِ پـنـجره هـا مـی ریـزد
 و تـن ِ پـرده پــر از زخـم زمستان، چه کنم
ابـر ، می بُـرد بـه سر حسرت ِ گلدان ها را
زیر لب زمزمه می کرد به باران چـه کنم
بـر دلم گـرمـی خـرداد طبس، آویــزان!
بـر تنم ،پـیـرهـن شرجـی گیلان،چـه کنم
صحن تا صحن کشیدم تن ِ سجاده ی خویش
بـا وضوهـای پــریشان خـراسان، چـه کنم
#
قهوه ای می زنم! از دل برود وحشت ِ شب
بـا هـراسی کـه می افتد تـه فنجان چه کنم!!