ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کار سختی ست نفهمیدن و فهمیدن ها!


گریه می بارد از آن لحظه ی خندیدن ها



کـار سختی ست نفهمیدن و فهمیدن ها!!



چاه ِ چشمان ِ من آنقدر عمیق است،عمیق



آن تـه اش زل زده انباشت ِ رنجیدن هــا



بـاز در بـرکـه تیمم بــه تـن ِ بـاران داد



خون ِ دل خورد دوباره دل ِ بـاریـدن هـا



هـر کسی نقش ِ صلیبی بـه تن انداخته است



می کشد خویش در ایـن صبح ِ خرامیدن ها



دانـه های رج ِ تسبیح و بــه هـم قل دادن



روی سجاده ی رنگـین ِ پــرستیدن هـا



.



بـاز در ممتد ِ چشمان ِ خـودت گم گشتن



زل زدن در تـن ِ آیینه و لب چیدن ها!



-----------------------------




 


 به سقف ِ تقویم که می پیچی



 با سپاه ِ اسفندگانت



 می بندی دفتر عمر ِ سال ها را



 ریشه ات از کدامین چشمه ی حیات



 آب می نوشد



 ای "حجم گرد"



 بگو پایان امسال



 چندین سالگی نیلوفرانه ات را



 جشن خواهی گرفت؟!! 




 



  


کلمات کلیدی این مطلب :  کار ، سختی ، ست ، نفهمیدن ، ، و ، فهمیدن ، ها! ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/6/5 در ساعت : 13:4:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  11365


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیاوش پورافشار
1390/6/5 در ساعت : 16:30:13
سلام بزرگوار آقای سعادتخانی
غزل خوبی سرودید دست مریزاد
فقط یک نکته کوچک در مصرع
می کشد خویش در ایـن صبح ِ خرامیدن ها
حرف ضمه بر ک می کشد را بگذارید بهتر خوانده می شود
--------------------
جناب پور افشار عزیز
ممنونم از حضور و دقت نظرتون
پایدار باشید
مصطفی پورکریمی
1390/6/5 در ساعت : 17:32:41
سلام برادر عزیز جناب سعادتخانی
غزل زیبایی است چند نکته عرض می کنم .

کـار سختی ست نفهمیدن و فهمیدن ها!! ...........آیا منظورتان این بوده :

کـار سختی ست نفهمیدن و فهمیدن .....ها!!

دیگر :آن تـه اش زل زده انباشت ِ رنجیدن هــا...........
که ، تـه اش زل زده انباشت ِ رنجیدن هــا

دیگر:زل زدن در تـن ِ آیینه و لب چیدن ها!...... زل زدن بر تـن ِ آیینه و لب چیدن ها!
و ..."تن " که در "تـن ِ بـاران" و "تن انداخته " و "تـن ِ آیینه" بسامد شده است.

با پوزش موفق باشید.
-------------سلام جناب پور کریمی عزیز
ممنونم از دقت نظر و نظرات ارزشمندتان..حتما بکار خواهم بست
کاظم نظری بقا
1390/6/5 در ساعت : 13:14:10
علي جان
دست مريزاد.
----------------------
ممنونم از حضورتان استاد
هر چی هست پس دادن درس اساتید بزرگواری چون شماست
کوتاهی ها را بابزرگواری ببخشید
برزو علی پور (خودکار کم رنگ)
1390/6/5 در ساعت : 23:1:13
سلام بر جناب سعادتخانی
این پست شما را خواندم .
خب در خصوص کار دوم یعنی نیلوفرانه عرض شود که من از شعر سپید انتظار نگاه روایتگر و جزیی نگر تر از این که شما رقم زده اید را دارم یعنی وقتی از تقویم که سخن می گوییم مثلن از تقویمی بگوییم که به دیوار کنار پنجره ای که به جنگل باز می شود و هر روز صبح نسیم خنک را به داخل اتاق می کشاند و ...
در هر صورت خودکار کم رنگ تا کنون شعرهای خوبی از شما خوانده است.
موفق باشید .
با احترام _ خودکار کم رنگ
سید حسن مبارز
1390/6/5 در ساعت : 15:55:31
روی سجاده ی رنگـین ِ پــرستیدن هـا


سلام و درود

دست مریزاد . زیبا و دلنشین بود .
------------------
حضورتان همیشه مایه آرامش هست برایم سید
ابراهیم حاج محمدی
1390/6/6 در ساعت : 0:12:14
جناب سعادتخانی عزیز سلام بر شما هر دو کارتان زیباست / در کار دوم دست شما برای پروراندن تصویر بازتر است ریشه ات از زلال کدامین چشمه ی حیات آوند هایت را سرشار می کند ؟....در عبارت ( می بندی دفتر عمر ِ سال ها را) شکستن ساختار نحوی جمله به چه مقصودی بوده است ؟ یعنی اگر می گفتید ( دفتر عمر ِ سال ها را می بندی ) چه اتفاقی می افتاد ؟ در هر حال محظوظ شدم موفق باشید .
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 12 روز و - ساعت و 41 دقیقه و 49 ثانیه است همراه شماییم 455762509.739 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 1,674 | بازدید دیروز : 14,305 | بازدید کل : 123,447,961
logo-samandehi