ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مثنوی..
 
 
وقت آن گشته ، روح سرگردان! از تن لاغرم برون بروی
جسم مفلوک را بسوزانی ! تا به سر حدی از جنون بروی
 
وقت آن گشته ، خوابهایم را  یک به یک دست باد بسپارم  
گیسوان خیال خامم  را به شب انجماد بسپارم
 
وقت آن گشته ، سایه سایه از این وحشت و اضطراب بگریزم
از وجودی که در هوس گیر است ، از شب التهاب بگریزم
 
زیر ساطور دین زنی جان داد ، می هراسم از این زنانگی ام
شعر، یار همیشگی بِنِویس ، مشق بر سطر جاودانگی ام
 
تا به کی با منیتی دیگر می شود روز را ورق بزنم؟
صبحی از تیرگی بیارایم ، بر شکوفایی شفق بزنم ؟
 
تا به کی  پشت باوری مضحک ، گام بر گام  زندگی باشم
تاجی از عشق بر سر و تنها ، زیر یوغی زبندگی باشم
 
من که با خویشتن گلاویزم ،نیمه ی نیمه جان من عقل است
عشق تو سر فراز میدان شد، تاخت و باورِ مرا بشکست
 
خود شکستم در این شکستنها ! خود بریدم ز بردباریها
شعر وحشی شد و مرا بلعید ، ساده شد چشم انتظاریها
 
با تو من مست مست پروازم  بال در بال بی بهانه ی شعر
گه رها تر ز گرد باد زمان میروم سوی جاودانه ی شعر
 
تو برایم تجسم شعری ، در گلویت صدای مولاناست
مثل حافظ شدی برای دلم ، با تو تنهایی ام عجب زیباست
 
چشم در چشم تو غزل پرداز ، لب به لب بازتاب شیر وشکر
تا معمای شب زمین بخورد در به در میروم به سوی خطر
 
تو نباشی دلم ! نمی ارزد به پشیزی تمام دنیایم
طعم شیرین این زمانه تویی ، تو خداوند گار رویایم
 
زندگى تا قدم قدم با عشق، زندگى مى كنم تو را هر روز
مى نشينم به روى شانه ى درد ،بندگى مى كنم تو را هر روز
 
مى گريزم زهيچ بودنها، شعر تر از سكوت من جاري است
روى آتش اتن بزن با من، زندگانى فقط دل آزارى است
 
گر سكوتى، سكوت مى بارم ، از بلنداى يك شب ترديد
من به حيران شدن خلاصه شدم، آسمان تا غروب مى باريد
 
همه در يك عبور بى رمقيم ، همه يكدست و بى صدا ، بى هم
آيه ى انتحار مى خوانيم ، عقد گشته زنی  به حكم عدم
 
تاب ناباورى نداريم و ، سايه هاى شكست پروازيم
گاه هر دم خدا خدا گوييم ، گاه بر شرك قصه پردازيم
 
ما كجاى قيامت افتاديم، تا كجا آتش و زبانه و دود
روزهامان هميش تكرارى، در زمينى كه جز فسانه نبود
 
ناظم نازهاى بى بنياد ، بازهم سيب سرخ مى چينى؟
ناتمام است قتل تبعيدى ، اينهمه ناله را نمى بينى؟
 
 
حمیده میرزاد
 
22.08.2014
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1393/6/4 در ساعت : 1:11:53   |  تعداد مشاهده این شعر :  504


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1393/6/4 در ساعت : 21:56:32
سلام و عرض ادب بزرگوار،
درود بر شما
بسيار زيبا سروديد
حسن پاکزاد
1393/6/4 در ساعت : 9:47:34
سلام
خوب از پس روایت شعر براومدید و حرکت مضمون کاملا مشهود بود.
فک کنم این مصرع اشتباه تایپی داشته باشه:
روى آتش (اتن )بزن با من، زندگانى فقط دل آزارى است
بنظرم اگه از وزن کوتاه تری استفاده میکردید بهتر میشد.یجاهایی ام میشد زبان رو به زبان معیار روز نزدیک تر کرد

تو برایم تجسم شعری ، در گلویت صدای مولاناست..
بازدید امروز : 22,503 | بازدید دیروز : 58,829 | بازدید کل : 124,039,932
logo-samandehi