شکسته حرمت باران، دوباره دلگیرم
چرا از این همه دلخستگی نمی میرم
ستاره طعمه ی قلاب کهنه ام هر شب
نشسته ام به لب حوض و ماه می گیرم
گذشت ثانیه ها باورش کمی سخت است
درون آینه محو خطوط تقدیرم
کسی که گم شده در خلسه های حیرت کیست؟
برای باور عمری که سوخت ، درگیرم
میان دفتر شب خسته می کشم خود را
کتاب ساده ی بی رمز و راز ِ تفسیرم
همیشه عاشق بوی رطوبت خاکم
به گل تنیده شده ، حلقه های زنجیرم
قضا نشد سحر از شهر چشم من گذرد!
به طالعی که قدر آفریده ، تسخیرم
تاریخ ارسال :
1393/5/31 در ساعت : 22:50:53
| تعداد مشاهده این شعر :
832
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.