دستهایی که تکان دادیم
تمام خیابانهایی که با هم تمام کردیم
حتی شانه هایی که بالا انداختیم
ما را از یاد برده اند
پاهای ما در تابستان آب می شوند
و هیچ خیابانی ما را به خاطر نمی آورد...
ما بدون رد پاهایمان دریک صبح برفی
هرگز به خانه نمی رسیم!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/1 در ساعت : 11:0:56
| تعداد مشاهده این شعر :
994
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.