جزیره
تا زمانیکه دلم در پی تو قافیه را باخته است
کار این کشتی بی صاحبِ طوفان زده ام ساخته است
موج دریا زده صنـدوقـچـه ی گمشدۀ عشق مرا
در کنار مژه ی ساحل چشمان تو انداخته است
می نویسم روی شنهای جزیره به زمین نام تو را
ماسه هایی که در این عرصه به جز اسم تو نشناخته است
دل به دریا زدم اما وسط معـرکه یک کوه یـخی
بین شهر من و تو با نفس سرد خودش تاخته است
سهم من شد قلم و دفتر و انبوه غزلها که درآن
لای هر مصرع و بیتی که نوشتم به تو پرداخته است
هرچه طوفان شـوَد هرگز نتواند به زمینش بزند
پرچمی را که به نام تو نشان خورده و افراخته است
حسین وفا

تاریخ ارسال :
1393/5/15 در ساعت : 18:7:28
| تعداد مشاهده این شعر :
870
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.