ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گوزن، آهو، گرگ
بچه که بودم فکر می کردم آهو و گوزن، زن و شوهرند و چه زن و شوهر خوشبختی هم هستند.

فکر کردم آهویم از گرگ ها رم می کند
این ندانستم به کرنش تازه سر خم می کند
 
ای الهی شاخم، این کوپال مردی، بشکند
آهویم وقتی که با خود گرگ محرم می کند
 
از چمن هایی که من خود کاشتم در خانه ام
آهویم با گرگ ها بستر فراهم می کند
 
بار ها سنگین تر از مرگ است وقتی یک گوزن
آهویش را  در دل گرگی مجسم می کند


می کشد ماهیچه ی آهوی خامم را به نیش
نیشخندی هم به من قدر مسلم می کند
 
من گوزن ساده ای بودم که معلومم نشد
چشم یارم ناز با نیرنگ با هم می کند
 
لاجرم تا عمر دارد این گوزن بی نوا
بر خودش می خندد اما خنده با غم می کند
 
مردمان شهر چای تلخ می نوشند و او
بر سر این داغ سوزان خون دل دم می کند

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1393/4/20 در ساعت : 15:22:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  2695


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

شکیبا غفاریان
1393/4/20 در ساعت : 17:39:53
من گوزن ساده ای بودم که معلومم نشد
چشم یارم ناز با نیرنگ با هم می کند

...
محمدمهدی عبدالهی
1393/4/20 در ساعت : 15:39:54
مردمان شهر چای تلخ می نوشند و او
بر سر این داغ سوزان خون دل دم می کند

سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
بسيار زيبا بود
همواره شاعر بمانيد و برقرار
طاعاتتان مقبول حق
مويد باشيد
مرضیه عاطفی
1393/4/22 در ساعت : 17:50:33
مردمان شهر چای تلخ می نوشند و او
بر سر این داغ سوزان خون دل دم می کند!

پیروز باشید
یاعلی(ع)

زهرا امیری
1393/4/20 در ساعت : 17:12:10

از چمن هایی که من خود کاشتم در خانه ام
آهویم با گرگ ها بستر فراهم می کند

سلام...
من هم بچه بودم همچین تصوری داشتم...
خیلی خیلی قشنگ بود.. لذت بردم @-\--
محمد جواد خراشادی زاده
1393/4/21 در ساعت : 13:4:10
بارها سنگین تر از مرگ است وقتی یک گوزن

آهویش را در دل گرگی مجسم می کند...
بازدید امروز : 24,071 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,245,278
logo-samandehi