ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آن روزها ...

آن‌روزها راحت دلم کوتاه می‌آمد                
دل می‌سپردم هرکسی از راه می‌آمد

گاهی خدا را در تهِ هرچیز می‌دیدم            
با خود ملایک را سرِ یک میز می‌دیدم

حتی برای آب گاهی گریه‌ ‌می‌کردم            
در روضه‌ی ارباب گاهی گریه می‌کردم

گاهی مرا می‌کشت گاهی زنده‌ام می‌کرد            
آن روزها راحت خدا شرمنده‌ام می‌کرد

تا گریه می‌رفتم اگر گهگاه بد بودم            
آن‌روزها آیینه بودن را بلد بودم

با این‌همه گاهی به مُردن فکر می‌کردم             
به مرگ مثل آب خوردن فکر می‌کردم

در کوچه‌ی تردید گاهی کفر می‌گفتم            
هرکس که می‌پرسید گاهی کفر می‌گفتم

آن‌روزها در دامِ اهریمن می‌افتادم                
گاهی به فکرِ خودکشی‌کردن می‌افتادم

من هیچ راهِ خانه را پیدا نمی‌کردم            
من زنده بودم زندگی اما نمی‌کردم

چون روزه‌داری منتظر بر سفره‌ی افطار            
من لحظه‌ها را کُشتم از تکرار از تکرار

من ماندم و تهدید ساعت‌های دیواری            
من ماندم و حجم تناقض‌های تکراری

از چشم‌های من بخوان، چشم‌انتظاری چیست        
سردرگمی در راهروهای اداری چیست

من خوب می‌فهمم هوس‌های ریاست را            
من می‌شناسم استرس‌های حراست را

می‌ترسم از آشفتگی بر شانه‌ی غم‌ها            
می‌ترسم از نامهربانی‌های آدم‌ها

از مشق‌های ناتمام روزهای عید                
می‌ترسم از تردید از تردید از تردید

می‌ترسم از تهدیدهای ناظم و دفتر            
می‌ترسم از مردودیِ خرداد و شهریور

سی‌ساله‌ام اما هنوز از یار می‌ترسم            
حلاج هستم بازهم از دار می‌ترسم

از در خیابان‌ها سراپا دودبودن هم                
در پاسخ لبخند، اخم‌آلود بودن هم

از مصلحت‌های خدا وقتِ دعا کردن            
با دست‌خالی دردِ عالم را دواکردن

از بی‌تعارف گفتن یک مشت حرف حق            
از حالت این شعر در بی‌وزنی مطلق

ساقی کجایی که تهِ این استکان تلخ است        
ای شعر از من دور شو این داستان تلخ است

تلخی شبیه آن‌چه می‌بخشند دشمن را            
ای مرده شورِ مرده شورِ شعرگفتن را

 

آرش پورعلیزاده
تیر 93 . رشت

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، مثنوی ، آزاد ، آرش پورعلیزاده ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/4/7 در ساعت : 23:29:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  1536


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  محمدجواد آسمان     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
مثل همیشه عالی بود آرش جان حال این روزها و این سال های منم همینه و چه خوب که تو تونستی بگی :) رشت را ببوس شاد زی
نام ارسال کننده :  ب     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
به سایت ادبی شعردری دعوت هستید و اگر میخواهید با شاعران بزرگ ایرانی معرفی شوید درین سایت حتمی ثبت نام کنید http://sheredari.ir
نام ارسال کننده :  غ     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
عضویت در سایت شعردری سایت ادبی شعردری مقدم شما شاعر و نویسنده فارسی زبان را گلبار می نماید ازین سایت سری بزنید و حتمی ثبت نام کنید http://www.sheredari.ir
نام ارسال کننده :  گلی پورمحمدی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
حالا که مجال شنیدن نیست چقدر خدا خدا می کردم باز از شما شعری بخوانم در یکی از همین صفحه ها... درود بر شما و این ذوق سلیم... می‌ترسم از آشفتگی بر شانه‌ی غم‌ها می‌ترسم از نامهربانی‌های آدم‌ها از مشق‌های ناتمام روزهای عید می‌ترسم از تردید از تردید از تردید
نام ارسال کننده :  گالیا توانگر     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بسیار زیبا و تاثیر گذار بود.آفرین
اکرم بهرامچی
1393/4/8 در ساعت : 1:22:51

از مصلحت‌های خدا وقتِ دعا کردن
با دست‌خالی دردِ عالم را دواکردن

از بی‌تعارف گفتن یک مشت حرف حق
از حالت این شعر در بی‌وزنی مطلق

ساقی کجایی که تهِ این استکان تلخ است
ای شعر از من دور شو این داستان تلخ است

تلخی شبیه آن‌چه می‌بخشند دشمن را
ای مرده شورِ مرده شورِ شعرگفتن را
دستت درد نکنه خیلی قشنگ بود آرش گرامی
درود
سید فضل الله طباطبایی
1393/4/8 در ساعت : 0:28:52
با سلام.
درود خداوند بر شما
روان و زیبا بود.
شهاب الدین رهنما
1393/5/30 در ساعت : 14:4:8
سلام آرش عزیز
حال و هوای خاصی رو ترسیم کردی هم غم انگیز است و هم تامل برانگیز! کاش همۀ ما به اصلمان برگردیم. بدرود
غلامعباس سعیدی
1393/4/9 در ساعت : 18:2:30
درود بر شما

بسیار زیبا سرودید
احسنت

ساقی کجایی که تهِ این استکان تلخ است
ای شعر از من دور شو این داستان تلخ است

زنده باشید
اصغر اکبری
1393/4/8 در ساعت : 18:12:36
سلام
طاعات و عبادات قبول...
بهرام مژدهی
1393/5/16 در ساعت : 17:41:42
قند مکررررر...و بسیاربسیار زیاد دوستش میدارمممم
محمدمهدی عبدالهی
1393/4/8 در ساعت : 20:38:21
سلام و عرض ادب بزرگوار
درود بر شما
مويد باشيد
بازدید امروز : 13,012 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,177,323
logo-samandehi