ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ایستگاه جمعه

نیامدی تو و عمرم در انتظار گذشت
در انتظار تو یک عمر آزگار گذشت
 
نیامدی تو و تقویم های دلتنگی
چه سال های درازی که بی بهار گذشت
 
قرار بود که یک روز جمعه برگردی
چقدر جمعه که دور از تو بیقرار گذشت
 
به خون نشسته به راه تو، هرچه بادا باد
که آب از سر این چشم اشکبار گذشت
 
یکی یکی مژه هایم شدند میله ی حبس
تمام زندگی ام پشت این حصار گذشت
 
پر است از دل تنگ ایستگاه جمعه، دریغ
که ریل هرچه نشستیم بی قطار گذشت
 
نیامدی، به چه جان کندنی گذشت این عمر
مپرس از من و این حال و روز زار... گذشت
 
کلمات کلیدی این مطلب :  جمعه ، حضرت مهدی (عج) ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/3/22 در ساعت : 18:45:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1420


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق ایزدی گنابادی
1393/3/23 در ساعت : 16:3:10
سلام بر شاعر محترم
گرچه در ابیات اول ،دوم و سوم اتفاق خاص و غافلگیر کنند ه ای نیفتاده است
اما این ابیات را می توان به کم ادعا بودنشان بخشید گرچه این ابیات از لون ابیاتی است که گویا ادمی صدها بار شنیده است و تا حد زیادی انرژی ،بار عاطفی و حسی خود را از دست داده اند اما به اعتبار سادگی شاعرانه یشان قابل توجیه هستند و تا حد زیادی نیز قابل تحملند و گرچه قرینه سازی و تصویر سازی در این بیت ها درست به جدول ضرب می ماند عمر و انتظار منجر شده است به عمر آزگار
و تقویم دلتنگی منجر می شود به پاره بی بهار گذشت و جمعه بدون تو منجر می شود به بی قراری همانطور که دو ضرب در دو می شود 4و الی اخر اما باز هم خوبند
اما فاجعه از جایی اغاز می شود که شاعر در صدد تصویر سازی و استعاری سازی است که به کل از ساحتی که شعر با ان اغاز شده است بیرون زده هستند در بیت چهارم پاره ی آب از سر چشم گذشتن از ان دسته شخصیت بخشی هایی است که ساختن بیشتر از پرداختن در ان نمود دارد
در بیت پنجم تشبیه سازی مژه (راوی )به میله های حبس از منطق تصویری قانع کنند ه ای برخوردار نیست مگر اینکه مخاطب مجذوب یک تصویر کلی بی سر و ته شود ضمن اینکه کلمه حبس به لحاظ زبانی ناجور افتاده است
مسعود سعد سلمان در جبسیه های خود را با تیغ و خار و مژه اش ... تصاویری ساخته است که حداقل ساخت منطقی درستی دارند
در این جا خوب است شاعر را به بیتی از زنده یاد سید حسن حسینی ارجاع دهم
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم
تشبیه سازی مزه های معشوق به میله های قفس زندان عاشق در ساحت و معیارهای زیبا شناختی که این شعر بر ان استوار است استادانه است
اما شاعر محترم مژه های خود را به میله های زندان تشبیه کرده است که نه وجه منطقی دارد و نه چندان شاعرانه است و نه به سمت استعاره های درونی زبان حرکتی کرده است
سید حسن حسینی در بیت مورد اشاره غیر مستقیم گویی ،حرکت به سمت نشانه شناسی های فوق العاده را امکان پذیر نموده است اما شاعر عزیز ما بدون هیچ تمهیدی خواسته است با تشبیه بلیغ مژه های خود به میله های حبس شعر تولید کند که نشده است
در داستان قطار و ریل شاعر نیز همین اتفاق افتاده است "ریل بدون قطار گذشت" چه وجه تصویری دارد؟ریل بدون قطار چه سابقه ای و نشانه ای در ذهن مخاطب دارد
شاعر محترم را به نمونه های خوبی که با استفاده از لوازمات قطار تولید شده است ارجاع می دهم
در اکثر این نمونه ها برخورد واقعی و منطقی با قطار حاضر در ایماژ صورت گرفته است و اتفاقا بار عاطفی تصویر قطار وقتی افزایش می یابد که واقعیات را نشانه برود نه خیال بافی
شاعر انگلیسی می گوید هر روز روی صندلی ایستگاه می نشینم و منتظر قطار بعدی ام
اکتاویو پاژ می گوید : چه "غم انگیزست توقف قطاری در باران"
و قیصر امین پور می گوید
قطار می رود
تو می روی
ایستگاه می رود
و سعید بیابانکی می گوید
اگر چه سوت کشید از هزار فرسنگی
دو باره امد و خالی ترین قطار گذشت
شاعر محترم آگاه باشند که تصویر سازی با المانهای شناخته شده که حافظه مخاطب را تحریک می کنند بسیار مشکل افرین است چون خواهی نخواهی شعر در معرض تقابل و قیاس قرار می گیرد و انگاه اگر بیتی در مقابله های شعری ذهن مخاطب ضعیف ظاهر گردد حلاوت و شیرینی اش را نیز از دست خواهد داد
و اما در بیت پایانی شاعر به دین خود بر گشته است بیت گرچه ساده است اما حداقلش این است که هم حسی خوبی در من خواننده عادی شعر ایجاد می کند
در پایان شاعر را توصیه می کنم که مفتون تشویق ها جایزه ها و برگزیده شدنها نشده و بر تلاش وعرق ریزان روح خود بیفزایید
علی فردوسی
1393/3/24 در ساعت : 1:13:11
سلام جناب ایزدی عزیز

ممنون از وقتی که گذاشتید و مرا خواندید

اجازه می خواهم دربست با نوشته هایتان موافق نباشم. اگرچه می دانم این یک غزل کاملا معمولی و بی ادعاست

راستی امروز در جلسه شعری در اصفهان در خدمت آقای بیابانکی بودم و اتفاقا همین شعر را هم خواندم. آقای بیابانکی در مورد دو بیت مژه و قطاز، بویژه بیت قطار نظری مغایر نظر شما داشتند. اما اگر نظر خودم را بخواهید در مورد سه بیت اول و بیت آخر با شما موافقم، در مورد بیت مژه کمی با شما موافقم، در مورد بیت اشک و قطار با شما موافق نیستم

توصیه آخرتان هم بروی چشم. البته شاید اگر مرا می شناختید نگرانی تان خود بخود برطرف می شد.
دکتر آرزو صفایی
1393/3/23 در ساعت : 1:22:29
درود بر شما گرامی
عیدتان مبارک
صمد ذیفر
1393/3/22 در ساعت : 23:49:33
سلام.
درود و تبریک خدمت جناب فردوسی عزیز .
اجرتان با مولا

یکی یکی مژه هایم شدند میله ی حبس
تمام زندگی ام پشت این حصار گذشت
حسین احسانی فر
1393/3/24 در ساعت : 11:57:34
درود بر شما
بسیار زیباست
مؤید و مأجور باشید
امیر سیاهپوش
1393/3/25 در ساعت : 12:4:16
سلام و عرض ادب و ارادت
دست مریزاد برادر خوبم. ماجور باشید انشاءالله. این شعر با لحن و زبان پخته شما فاصله دارد. تذکر جناب گنابادی برای همه ی ما درس آموزه و همه نباید مفتون و مسحور تشویقها و جایزه ها بشویم. شکر خدا شما اهل تقوا و دقتید و با مدد امام عصر و ائمه ی طاهرین علیهم السلام که مادحشان هستید نخواهید لغزید. سعه ی صدرتان در پذیرش حرف جناب گنابادی هم ستودنی است.
یا علی
سحر دگلی (آریایی)
1393/3/22 در ساعت : 21:5:36
سلام و درود احترام بزرگ برادرم جناب فردوسی

و چه تلخ گذشت این بی حاصلی که بی او گذشت ..

احسنت ها

میلاد حضرتش تهنیت



قلمتان جاودان
احساستان در امان باد
خدابخش صفادل
1393/3/23 در ساعت : 15:9:58
درود. قشنگ بود. به چه جان کندنی گذشت. غلط تایپی داشت.
محمدمهدی عبدالهی
1393/3/22 در ساعت : 19:34:23
نیامدی تو و تقویم های دلتنگی
چه سال های درازی که بی بهار گذشت

قرار بود که یک روز جمعه برگردی
چقدر جمعه که دور از تو بیقرار گذشت

سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
بسيار بسيار زيبا بود
بر دل نشست
از منتظران واقعي حضرتش باشيد
عيدتان مبارك
حسین نبی زاده اردکانی
1393/3/23 در ساعت : 3:55:10
سلام و پاس این همه انتظارتان ،عنایت ایشان به شما باد.
ناشکیباییم درفقدان او---------- ای خدا کوتاه کن هجران او
بازدید امروز : 34,909 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,550,027
logo-samandehi