قبل نوشت: به عشق ارباب... با تمام شرمندگی...
به نام عشق نشست و نوشت دریا را
که واژه واژه بسازد تمام دنیا را
سرشت خاک جهان را به تربت پاکت
فرشته ها همه دیدند مستی ما را
تو آمدی و زمین با تو شد حسینیه
به یک اشاره خریدی تمام دلها را
تو آمدی و پیمبر به چشم خود میدید
کرشمه های تو و خنده های زهرا را
تو را گرفت علی در بغل همه دیدند
چه عاشقانه ربودی نگاه بابا را
پس از گشودن چشمان ناز تو خواندند
فرشته ها همگی "لا اله الا..." را
زمین گرفت به خود عطر سیب های بهشت
گرفت عطر وجود تو عرش اعلی را
دوباره حال غزل های دل بهاری شد
و مثنوی خدا روی صفحه جاری شد
خدا نوشت تو را آبروی اهل یقین
نوشت خاک تو را برترین نقاط زمین
فرشته ها همه آن را به هم نشان دادند
و ناگهان همه یک جا به سجده افتادند
کنار نام تو هر واژه اش به جوش آمد
به شوق تو همه عرش در خروش آمد
خدا نوشته صدای تو را صدای خودش
و خلق کرده تمام تو را برای خودش
و قبل از آنکه ببخشد به عشق معنا را
سرود حضرت حق رمز هستی ما را
خدا از اول خلقت نوشت: کرب و بلا
به خاک عالم و آدم سرشت: کرب و بلا
نوشت کرب و بلا تا زمین بنا بشود
نوشت کرب و بلا تا زمان به پا بشود
برای اینکه بگوید همیشه بی همتاست
نوشت کرب و بلا تا خدا، خدا بشود
نوشت کرب و بلا تا بشر ببیند که
بهشت روی زمین ممکن است جا بشود
::
و بعد لطف به چشمان بی نوا کرده
مرا برای کسی چون شما گدا کرده
تو بهترین غزل این گدا شدی امشب
تو باعث سفر کربلا شدی امشب
تو معدن همه جود و لطف و احسانی
تو معنی همه ی آیه های قرآنی
تو قطره های نگاه خدا به این بشری
تو قطره نیستی اصلا تو عین بارانی
گدا منم به خدا، رعیت توام والله
تویی که پیش نگاهم همیشه سلطانی
بیا خیال دلم را دوباره راحت کن
همیشه صاحب این دلشکسته میمانی
غزل که لایق وصف جمال ماهت نیست
گداست هر که در این شهر سربه راهت نیست
تو عاشقانه ترین شعر دفترم هستی
تو تا ابد به خداوند در سرم هستی
همیشه پیش تو شرمنده بوده ام ارباب
تو پادشاهی و من بنده بوده ام ارباب
هنوز داغ نگاه تو روی دل دارم
هنوز از غم هجر تو اشک میبارم
تو آرزوی دل بی قرار من هستی
هنوز هم که هنوز است یار من هستی