دست دل من رو شده و مسئله ساز است
دلواپسی ام بیش تر از حــــــــدِّ مجاز است
تا شور تو در گوش دف و دایــــــــــــــره افتاد
آهنگ به هم خــــوردن لب گوش نواز است
از بس که شکر می چـــــــکد از کنج لبانت
بازار غــــــــزل بسته و آغــــوش تو باز است
چون باد که پیچیده در این مزرعــــــــه برگرد !
باز از دِلِ پس کـــــوچه گذر کن که نیاز است
هــــرم نفست روی تن پنجـــــره جاری ست
باران نگاهت هــــــمـــــه آیات نمـــــــاز است
در دامـــــن کابوس شب و شورش تقــــــــدیر
رویای هـــــــم آغوشی مــا دور و دراز است ...