سلام
خانم عمار لو یکی از چهره های برجسته ی شعر جوان نیشابور واز شاگردان استاد صفادل است
در این جا هم با غزلی از او روبه رو هستیم تا جایی که من اطلاع دارم بیشتر شعر های ایشان در قالب غزل خودنمایی می کند واما این غزل
بیت اول بسیار کوبنده وآگاهانه جاری شده است ومخاطب را برای خواندن بقیه ی شعر آماده می کند
نمی دانم به این سوها حواست هست ابراهیم!
چه نمرودی در اینجا سر برآورده است ابراهیم!
با اجازه ی شاعر از علامت ! در پایان هر مصراع استفاده کردم چرا که ابراهیم مخاطب است وگذاشتن این علامت لازم است
هزاران بتکده در قلبهای خویش پنهانیم
تبر در دست های پرتوانت هست ؟ابراهیم!
این بیت نیز از زیبایی خاصی برخوردار است آن جا که باید بگوید
هزاران بتکده در قلب های خویش پنهان داریم می گوید پنهانیم واین انحراف از نرم سطح شعر اورا بالا برده وخوش آیند کرده است
شکستی هرچه بت در شهر بود ای کاش !می بردی،
به مرز سنگی اندیشه هامان دست ،ابراهیم!
پیام این بیت هم در اوج قرار دارد
جهنم در جهنم شیوه ی ما آتش افروزی ست
به اعجازی دوباره می توان دل بست ؟ابراهیم!
پس از تو قبله را این قوم گم کردند گفتی که،
به سنگی می شود از دام شیطان رست ،ابراهیم!
در این بیت به نظر می رسد که ابراهیم فقط به خاطر ردیف بودن آمده است چون حرف شاعر تا قبل از ابراهیم به پایان می رسد با توجه به این که در همه ی ابیات هم ابراهیم مخاطب است
پس از تو قبله را این قوم گم کردند گفتی که،
به سنگی می شود از دام شیطان رست ابراهیم؟
این بیت هم دارای پیامی کوبنده و آگاهانه است
صفا و مروه گفتی فرصت خوبی ست آن جا که
به اسماعیل و هاجر می توان پیوست ابراهیم
در این بیت هم نیازی به آوردن ابراهیم نیست
واما بیت پایانی حسن ختام خوبی است برای این غزل که منهای یکی دومورد که عرض شد بسیار زیبا وتوانمند ودارای پیامی خاص است
برای شاعر افق های روشن تری را آرزومندم
نازنین مریم عمارلو
1393/3/5 در ساعت : 0:39:4
سلام
سپاسگزار استاد از نظرات ارزشمند شما استفاده خواهم کرد
|