تا جرعه نوش کوثر حسن حسن شدم
سرمست نغمه خواندم و بی خویشتن شدم
باد صبا نسیم شرفخانه ی بقیع
آورد و بیقرار چو مرغ چمن شدم
در سایه سار سبزترین سرو باغ عشق
آسودم و بری ز ملال و محن شدم
با پرتو شریف ترین آفتاب وصل
نوری دگر گرفتم و ظلمت شکن شدم
تا اوج آسمان ولایت گشوده بال
معراج روح کردم وفارغ ز تن شدم
بر شاخسار «واعتصموا» آشیان گرفت
تا مرغ دل رها ز تمنای من شدم
در پرتو عنایت بی چون مجتباست
شیرین سخن اگر که به هرانجمن شدم.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/24 در ساعت : 10:44:55
| تعداد مشاهده این شعر :
1700
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.