ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آهوانه
در خیابان خسروی نو بود طرفِ باغ نادری می رفت
چادری ظاهراَ نبود اصلاً ولی آن روز چادری می رفت

چارراه آمد و گمش کردم چارسو را دقیق کاویدم
حرم از دست راست می رفتند دیدم او را از آن وری می رفت

ناز مانند ماده آهویی زیر تیر نگاهت اما رام
گر که می دیدیش به چشمی پاک یا به چشم برادری، می رفت

چشمها دو پیالۀ لبریز گونه ترگونه چانه اشک آلود
از سر درد دم به دم می خورد هر قدم یک سکندری می رفت

نبض مانند طبل می کوبید توی رگ در شقیقه اش وقتی
چشم و ابروی مرد بی شرمی پیش او رقص بندری می رفت

می دوید اسب گونه گاه از ترس کز پی اش می دوید یابویی
می پرید آهوانه گاه از خوف کز کنارش یکی خری می رفت

مثل آهوی در هجومِ گرگ دورِ او مردهای چشم چران
به امید یکی دو روحانی یا دعاخوان و منبری می رفت

مثل یک آدم کتک خورده کوفته دلشکسته افسرده
تا به دادش کسی رسد انگار طرفِ دادگستری می رفت

پشت سر چشمه چشمه چشمه سراب پیش رو موج موج اقیانوس
زورقی دستِ باد افتاده به هوایِ شناوری می رفت

گنبد از دور دست تکاّن داد موجی از شادی و غرور وزید
سر و گردن کشید بالاتر مثل سرباز لشکری می رفت

ترکِ تب ریزِ مشهد آشوبی به حرم می رسید انگاری
توی مغز کسی دمِ افطار بوی یک نان بربری می رفت

چون به دریا رسید قطرۀ آب محو شد خار و خس ندید دگر
همه دریا شدند و دور و برش یکّی می ماند و دیگری میرفت

غلامعباس سعیدی
کلمات کلیدی این مطلب :  آهوانه ، مشهد ، حرم ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/2/5 در ساعت : 1:56:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  732


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  علیرضا آیت اللهی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
تولدتان مبارک . انشاء الله تبارک و تعالی همیشه همینطور بسرائید .
خدابخش صفادل
1393/2/7 در ساعت : 0:19:41
درود. قشنگ بود.
غلامعباس سعیدی
1393/2/7 در ساعت : 6:39:29
سلام و درود بر شما


سپاسگزارم
زنده باشید
محمدمهدی عبدالهی
1393/2/5 در ساعت : 10:28:19
چون به دریا رسید قطرۀ آب محو شد خار و خس ندید دگر
همه دریا شدند و دور و برش یکّی می ماند و دیگری میرفت

سلام و عرض ادب بزرگوار
درود و تحيت بر شما
بسيار زيبا سروديد
فيض وافر برديم
شاعرانه هايتان همواره مستدام و لحظاتتان سرشار از عشق به اهل بيت باشد
مويد و منصور باشيد در پناه امام عصر باشيد
غلامعباس سعیدی
1393/2/6 در ساعت : 9:5:21
درود و سلام برجناب محمدمهدی عبدالهی

سپاسگزارم عزیز بزرگوار
شما هم در پناه اهل بیت علیهم السلام باشید
حسین نبی زاده اردکانی
1393/2/8 در ساعت : 0:33:46
سلام ودرودتان با این سروده حزن انگیز و ختم به خیر.
دید آهش چو ضامن آهو ،در پناهش گرفت وماوا داد
حاجتش را شنید و کرد روا ، از حرم چون دلاوری می رفت
غلامعباس سعیدی
1393/2/8 در ساعت : 2:7:12
سلام و درود جناب اردکانی عزیز

بیت زیبایی افزوده اید
درود بر شما

زنده باشید
دکتر آرزو صفایی
1393/2/6 در ساعت : 13:42:41
درود استاد
از دل برآمده بر دل نشست
برقرار باشید
غلامعباس سعیدی
1393/2/6 در ساعت : 16:52:18
سلام و درود خانم دکتر آرزو صفایی


بسیار سپاسگزارم

زنده باشید
صمد ذیفر
1393/2/8 در ساعت : 1:3:48
سلام .
درود فراوان جناب استاد سعیدی عزیز .
مستفیض شدم پاینده باشید و رستگار .
غلامعباس سعیدی
1393/2/8 در ساعت : 2:8:12
سلام و درود بر حضرت دوست سرور گرامی جناب صمد ذیفر

بسیار سپاسگزارم بزرگوار

زنده باشید
علی اصغر اقتداری
1393/2/7 در ساعت : 10:7:40

درود بر جناب دوست
اجتماعی اعتقادی زیبا ودارای پیام خاصی بود

گنبد از دور داد دست تکان

با همه ی زیبایی های این شعر باز فکر می کنم مصراع پایانی نیاز به باز آفرینی دارد
همه دریا شدند ودور وبرش یکّی می ماند ودیگری می رفت اول این که یکیّ وتکّان را با این شکل نمی پسندم مخصوصألاز شاعر چیره دستی چون شما .
این گونه کارها در اشعار ناصر خسرو دیده می شود وما 9 قرن از او فاصله داریم ودوم این که وقتی فطره به دریا رسید ومحوشد اگر همه دریا شدند پس نیازی به گفتن این که یکی می ماند " هان هایی که گرگ وار در پی او بودند؟" ویکی می رفت با دریا شدن همه کمی ناسازگاری دارد شاید من اشتباه می کنم
چون به دریا رسید قطرۀ آب محو شد خار و خس ندید دگر
همه دریا شدند و دور و برش یکّی می ماند و دیگری میرفت
غلامعباس سعیدی
1393/2/7 در ساعت : 12:56:5
درود و سلام بر حضرت دوست جناب آقای اقتداری بزرگوار



سپاسگزارم که دقیق مطالعه فرمودید و نظر خویش را نوشتید.



طبیعی است که همیشه به نظر شما احترام می گذارم.



برای این که خدای نکرده حمل بر بی توجهی حقیر به توضیحات وزین شما نشود دو نکته را با احترام به عرض می رسانم:

یکّی را با تغییر اندکی در خوانش بدون کاف مشدد هم می توان خواند؛ اما خودم وقتی شعر را می نوشتم احساس کردم مشدد باشد بهتر است نمی دانم چرا !!



در مصرع آخر منظور من این نبوده که کسانی که گرگوار دنبال او بودند در حرم هم می آمدند و می رفتند. منظورم این بود که دیگر خار و خسی نبود همه پاک بودند و زلال و دریا گونه؛ بنابراین بدون قصد و غرض و به خاطر طبیعت دریا یکی میماند و دیگری می رفت.



بیشتر حالت دریا و شلوغی بی ریای حرم مدّ نظر بوده است.



البته قصد دفاع نداشتم. همینکه شاعر و منتقد خوش ذوق و خوش قریحه ای چون جناب اقتداری بزرگوار یادداشتی زیر شعرم می گذارند برای من افتخار بزرگی است:

به گونه ای که "همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی".





بسیار بزرگوارید

زنده باشید و شاعر بمانید

محمد حسین پژوهنده
1393/2/5 در ساعت : 12:3:33
شعر جالبی است. وصف الحال یا شرح واقعه است ظاهرا باید خفيف مسدس مخبون مضاعف مکفوف باشد (فعلاتن مفاعلن فعلن فعلاتن مفاعلن فاعو) بله ؟؟ و اما فضولی ها: (با عرض معذرت بسیار)
بیت هفتم مصرع دوم: صفت خری "نسبت به خر" به این صورت به کار نرفته و نامأنوس است. اگر خری در هیأت مضاف به یای وحدت باشد یکی زاید است .
بیت یازده تکّان تشدید سکته را حبران کرده. مثل بیت آخر: یکّی.
خیلی حظ کردم مثل همیشه زیبا و بدیع بود. موفق باشید.
غلامعباس سعیدی
1393/2/6 در ساعت : 9:8:32
درود و سلام بر دوست اندیشمند جناب آ قای پژوهنده بزرگوار

سپاسگزارم که دقیق مطالعه فرمودید.
سپاسگزارم که نکات ارزنده ای نوشتید

زنده باشید و شاعر بمانید حضرت دوست.
بازدید امروز : 12,820 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,234,027
logo-samandehi