با دوست گفتهایم ز ناگفتههای دل
	 
	از ابتدای آینه تا انتهای دل
	 
	از خالِ کعبه بر رخِ تبکردهی زمین
	 
	تا چلچراغِ مجلسِ کثرتسرای دل
	 
	با دوست گفتهایم ز غمهای نیمهشب
	 
	از تکچراغِ رهگذرِ کوچههای دل
	 
	از امتدادِ خطِّ سرشتِ ستارهها
	 
	تا نالهی فراقِ نِی و بانگِ نایِ دل
	 
	از بوسهی اذان که دل از شهر میبَرَد
	 
	از عشق، این تلفشده، این خونبهای دل
	 
	از انعکاسِ بانگِ اذان در دلِ افق
	 
	از گریهی نماز و صدای رهای دل
	 
	با دوست گفتهایم که بَهرِ طوافِ عشق
	 
	احرامِ تازهای بفرستد برای دل
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1393/2/5   در ساعت   :    1:53:25
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
603
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.