غزل گفتن برای چشم تو تا صبح شیرین است
اگر پاییزهستم ! فصل عشق و شرم رنگین است
تمامن اشتیاق دلبریها کشته شد در من
شکفتن در دیار مهر دیگر خواب زرین است
سیاستهای سرد دولت قهار مژگانت
به حق ملت دلدار یک کابوس غمگین است
مرا بی بال و پر خواهند و غیرتنامه ای از دور
شماتت میکند ما را ، غمش بارانِ بالین است
کلاف پیچ در پیچی شده ، قانون و زن بودن
اگر خاموش مى ميريم ، حکم شرع و آیین است
مرا آسوده تر ، آرامتر با خود ببر، جانم
تنم بيمارى سنت گرفته ، زخمیِ دین است
اول آپریل 2014...ناروی
تاریخ ارسال :
1393/2/2 در ساعت : 2:15:31
| تعداد مشاهده این شعر :
748
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.