شعر حاصل همنشینی وجانشینی درست وهنرمندانه ی واژه هاست. در غزل امروزایران که یکی از ویژگی های آن دوری از پیچیده گویی است،کار شاعر بسیار سخت تراست چرا که استفاده از آرایه های ادبی ودرعین حال ساده نویسی ورعایت حال مخاطب هنری دو چندان می طلبد.هرچند عده ای از منتقدین در برخورد با ساده نویسی اعتقاد بر این دارند که شاعر خودش وواژهایش را نباید تا سطح مخاطب عام پایین بیاورد بلکه مخاطب هم وظیفه ای دارد وآن ارتقاء سطح دریافت شعری خود است به نظر این منتقدین مخاطب باید به نوعی فرهیختگی وتخصص در شعر دست یابد تا بتواند به لایه های پنهانی شعر دست پیدا کند. اما جدای از رد یا قبول این نظرات باید گفت شعر پیش رو از همین خصیصه یعنی ساده نویسی بر خوردار است.یعنی شاعر به ترکیبی از واژه ها دست می زند که روانی وسادگی شعر کاملا مشهود است.گویی شعر به زبان معمول مردم کوچه وبازار حرف می زند ودرعین حال سعی کرده است نظم وقواعد شعر سنتی را رعایت کند.در شعر هایی اینچنینی به نظر من شاعر خودش ومخاطب را از پرواز در جهان روح انگیز خیال محروم کرده است.تکنیک هایی که به جانشینی واژه ها می انجامد در بسیاری از سطرها رنگ می بازد.اصلا جادوی خیال تا حد زیادی به محور جانشینی بستگی دارد.مثلا در این دوبیت:
آنقدر باید کامل و خوب و متین باشی
تا باشی و با بهترین ها هم نشین باشی
این خانه جانی تازه می خواهد، و تو باید
تلفیقی از آرامش و عشق و یقین باشی
مشهود ترین جانشینی در " این خانه جانی تازه می خواهد"تشخیصی است که در واژه ی خانه اتفاق افتاده است و مارا از فضای نظم گونه ی شعر خارج می کند.
البته استفاده از قابلیت واژه ها در بعضی مصراع ها به موفقیت آن مصراع کمک کرده است.مثلا واژه ی ساختن به معنای معماری در این مصراع: باید بسازی باز این دل های ویران را
در همین ابیات ابتدایی استفاده بیش از حد از واو عطف این شک را به ذهن میرساند که شاعر برای پر کردن وزن به تکرار از این حرف استفاده کرده است:
آنقدر باید کامل "و" خوب "و "متین باشی
تا باشی "و" با بهترین ها هم نشین باشی
این خانه جانی تازه می خواهد، "و" تو باید
تلفیقی از آرامش" و "عشق" و: یقین باشی
سخت است "و"تو باید که محکم تر از این باشی
استفاده از واژه ی"که" نیز در مصراع بالا فقط قابلیت پر کردن وزن را داشته است.
در این بیت :
هم نام بانو بودی اما قسمتت این بود
اصلاٌ خدا می خواست که امّ البنین باشی
به نظر میرسد بعد از مصراع اول سطر دوم باید اینگونه ادامه یابد:که تو ام البنین باشی.ولی باز هم محدودیت در وزن باعث شده است تا ابتدای سطر به اصلا خدا می خواست تغییر کند ونبود"که" کاملا در رسیدن به معنای کامل دو مصراع کاملا مشهود است.هر چند دو مصراع به تنهایی زیبا وبی نقص هستند ولی ارتباط طولی آن فراهم نشده است.استفاده درست ار قابلیت ارتباطی"که" در بیت بعد، تصویری منسجم،قابل فهم وزیبا آفریده است:
حتماٌ خدا می خواست که شب های بی زهرا
هم بغض غم های امیرالمؤمنین باشی
در بیت بعد برای جادادن غم های عالم در دل دلیل خوبی بیان نشده است:
توی دلت جا می دهی غم های عالم را
تا پا به پای شوهرت خانه نشین باشی
آیا خانه نشین شدن شوهر ارزشمند بوده است که مخاطب شاعر" ام البنین" به خاطر آن باید غم های عالم را در دلش جا دهد.هر چند شاید مراد شاعر این باشد که همسر قصد داشته است تا همنشینی برای تنهایی شوهر باشد ولی با این حال جای دادن غم های عالم در دل کاری ارادی وانتخابی نیست.
آنچه باعث میشود تااینگونه جزئی نگر به اشعاری اینچنینی نگاه شود شاید حساسیت اشعار آیینی باشد.برای شاعر روزهایی شاعرانه آرزو دارم.