ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعله ور در خویش ــ سر تا پا شررــ می خواستی مْ



در شرارستـــان عشقـــت شعلـــه ور می خواستی مْ

شعلـــه ور از این کـــه بودم بیشـــتر می خواستی مْ

 

شـــوق خیـــز از بــس که چشمـانی تماشائی تْ بود

شعله ور در خویش ــ سرتا پا شررــ می خواستی مْ

 

رام گـــردیـــدم ، چـــو دیـــدم رام می خـــواهی مـرا

خیره سر گشتم ، چو دیـدم خیره سر می خواستی مْ


شادمــان بـــودم اگـــر می خـــواستی شـــادان مــرا

شـــادمــانی ای نــدیــــدم تـــا  پکـــر می خواستی مْ


در من افکنــــدی خـــودت را تـا شـــدم بی خویشتن

غرقه در رُؤْیاتْ ــ از خود بــی خبرــ می خواستی مْ

 

چاره ای جـــز اینـــم آیا بـــوده ؟ ــ وَا وَیـْلَا ــ کنـــم

شکر ــ تنها شکر ــ اگر بی بال و پر می خواستی مْ

 

بیخـــود از خــودتر ز مـن پیدا نشد گفتی تو چون :

می بُـریدی از خودت ــ شیــدا ــ اگــرمی خواستی مْ

 

بیشـــتر از این چه می خـواهی ؟ بگـو ، پروا مکن

کم سپردم سر اگر خونیــن جگـــر می خواستی مْ ؟

 

بر ســــرم تـا روز محــشـر تاج کَرَّمْــــنَای توســـت

از أزل انگار بـــا ایــن زیــب و فـــر می خواستی مْ

 

حال و روزم را نمی پرسی،چرا؟ چون روشن است

دربــــدر گردیــده ام ، چــون در بدر می خواستی مْ

 

تازه می گفــــتی : به آســـــانی دمـــار از روزِگارْتْ

در مــی آوردیم بـــی پــــروا چــو بــر می خاستیم!

 

بر نمی آمــد بجــــز از چشْـــم هـــاتْ اعجـــاز چون

ما فقــط از چشـــم تو شَقٌ الـْ « قَمَر» می خواستیم


موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1393/1/22 در ساعت : 14:15:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  1614


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

غلامعباس سعیدی
1393/1/22 در ساعت : 23:38:59
درود بر حضرت دوست جناب حاج محمدی عزیز

زیبا بود و برخی از ابیات زیباتر. رد پای سبک خراسانی در مصرع زیر مشهود است:

تازه می گفــــتی : به آســـــانی دمـــار از روزِگارْتْ

جناب حاج محمدی عزیز
شما در ردیف ضمیر ( م ) را به شیوۀ خاصی به کار برده اید. استاد بدیع الزمان فروزانفر اینگونه استفاده از ضمیر را رقص ضمیر می گویند. شما در ردیف از این امکان یعنی رقص ضمیر استفاده کرده اید. رقص ضمیر در اشعار بزرگان زیاد دیده می شود مثلا:

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

استفاده از رقص ضمیر در ردیف را اولین بار است که می بینم. چون در هر بیت تکرار می شود شاعر را و خواننده را در تنگنا می اندازد. شما خوب از پس آن برآمده اید؛ اما به هر حال به گمان من رقص ضمیر اثرش را گذاشته است. رقص ضمیر در قافیه هم گاهی به کار می رود اما چون مانند ردیف تکرار نمی شود زیاد جلب توجه نمی کند و البته زیاد شاعر و خواننده را هم در تنگنا قرار نمی دهد. در بیت مشهور زیر رقص ضمیر را در قافیه می بینیم:
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم

ببخشید
%%%%%%%%%%%%%%
درود بر حضرت دوست جناب دکتر سعیدی عزیز // دقت نظر حضرتتان را ممنون و سپاسگزارم // توضیحات ارجمند حضرتعالی بسیار سودمند است و قطعا مورد استفاده ی دوستان گرامی قرار می گیرد .
بله نوعی از آشنائی زدائی ، {{ پرش ، جهش ، حرکت یا رقص ضمیر }} نامیده شده است که کاربرد ضمیر در غیر جایگاه اصلی خود می باشد . و در ردیف و قافیه بکارگیری اش نخستین بار نیست بلکه حافظ را حق تقدم است در این کار حافظ می گوید :

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش

گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش

در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش

عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش

هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش

شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش

که مثلا در بیت اول ، در اصل باید می گفت: { سپردی اش به من } و { می سپارمش }
بیدل را نیز غزلی است با ردیف { استش } :
من و آن فتنـــــــه بالائي كه عــــــالم زير دست استش
اگر چرخ است خاك استش و گر طوباست پست استش

به اوضاع جنون زان زلف بیپروا نیام غافل
که در تسخیر دل هر مو دو عالم بند وبست استش

چو آتش دامن او هرکهگیرد رنگ اوگیرد
به این افسون اثرها در خیال خود پرست استش

خدنگ او ز دل نگذشت با آن برق جولانی
چه صنعت در زه ایمای حکماندازد شست استش

نهتنها باده از بوس لب او جام میگیرد
حنا هم زانکف پای نگارینگل به دست استش

شکفتن با مزاجکلفت انجامم نمیسازد
چو آن چینیکز ابروی تغافل رنگ بست استش

بهکانون خیال آن شعلهٔ موهومی انجامم
که در خاکستر امید دم صبح الست استش

بنای رنگ اگر نقشش به طاق آسمان بندی
شکست استش شکست استش شکست استش شکست استش

به رنگ شعلهای کاسودنش خاکستر انگیزد
ز خود بر خاستنهای غبارم در نشست استش

پر طاووس یعنی گرد ناز اندودهای دارم
که در هر ذره رنگ چشمکی زان چشم مست استش

روم از خویش تا بالد شکوه جلوهاش بیدل
کلاه ناز او عمریست در رنگم شکست استش
و نیز از بیدل است باز هم :
آیین خود آرایی از روز الست استش
دل تحفه مبر آن جا کایینه به دست استش

نخجیر فنا غیر از تسلیم چه اندیشد
در رنگ تو پردازد تیری که به دست استش

توفان کشاکشها وضع نفس است اینجا
ما ماهی آن بحریم کاین صورت شست استش

هرگه نسق هستی موصوف نفس باشد
در بند چه بند استش در بست چه بست استش

موضوع خیالات است آرایش این محفل
چون آینه عنقایی نی بود و نه هست استش

برکوس و دهل نتوان بنیاد سلامت چید
دنیا گلهای دارد کاین شور شکست استش

هر چند زمینگیریست جز نعل درآتش نیست
مانند سپند اینجا هر آبله جست استش

سر در قدم اشکم کاین شیشه به سنگ افکن
بیمنت خودداری لغزیدن مست استش

بیمایگی فقرم تهمتکش هستی ماند
کم سایگی دیوار برگردن پست استش

چون نقش نگین بیدل پا درگل آفاتیم
هر چند بنای ما سنگ است شکست استش
این بیدل فریمانی را نیز غزلی است در دفتر شعرم با عنوان قبض و بسط با این مطلع :
به رعنائی چنان ای دوســـــــت عالَــــم زیر دست استت
که هر بالا بلنـــــدی اندریــن دنیـــــاســــت ، پست استت


سارا وفایی زاده
1393/1/23 در ساعت : 11:15:31
سلام استاد حاج محمدی عزیز

درود بر شما و قلمتان

می توان گفت یکی از بهترین و زیباترین و روان ترین شعرهای شماست که تا کنون خوانده ام و همچنین زبان شعر که امروزی و عام پسند است.

مانا مانی.
%%%%%%%%%%%%
درود بر شاعره ی فرهیخته و گرامی // ممنون و سپاسگزارم نظر لطف سرکار عالی را // زنده باشید
سید مهدی نژاد هاشمی
1393/1/24 در ساعت : 23:10:49
ممنون از اطلاع رسانیتان دوست عزیز پیگیری کردم تشکر فراوان
&&&&&&&&&&&&&
درود بر شما سید بزرگوار
اتفاقا تحقیق بیشتری کردم و متوجه شدم که همه ی اشعاری که این خانم در دفتری که در آن سایت گشوده درج کرده است بلا استثنا سرقت ادبی است . یکی از سروده های سرور گرامیمان دکتر محمد روحانی {{ نجوا کاشانی }} نیز توسط ایشان سرقت شده است !!!
غلامعباس سعیدی
1393/1/23 در ساعت : 1:9:52
درود و عرض ادب دوباره بر حضرت دوست

بلی

شاهد مثال خوبی است از حضرت حافظ که نمی توان روی آن حرف زد. باور بفرمایید حافظ آنچنان ماهرانه و زبردستانه از رقص ضمیر بهره برده که توجه انسان را جلب نمی کند. در غزل زیبای شما در همان نگاه اول به چشم می آید. البته حافظ در چهار بیت یعنی حدود نیمی از غزل رقص ضمیر ندارد. حافظ ضمیر ش را به رقص در آورده که یک واج سایشی است و قبل از آن هم نَ می باشد که به علّت خیشومی بودن ن و امتداد داشتن آن راحت ادا می شود. این دو سبب شده در مجموع موسیقی خوبی ایجاد شود. در ضمن ضمیر ش از آن ضمیرهایی نیست که با یک شناسۀ فاعلی اشتراک لفظی داشته باشد (بر خلاف م) جایگاه آن هم همیشه به گونه ای نیست که با شناسۀ فاعلی اشتباه گرفته شود.

در غزل زیبای شما ضمیر م به رقص در آمده است که اگر چه خیشومی است به خاطر این که در پایان بیت است ویژگی انسدادی آن بیشتر نمود پیدا کرده است. قبل از آن هم هجای تی آمده که با یک انسدادی بی واک (ت) و یک مصوت کشیدۀ ای هجای قبل از ضمیر رقصان را ساخته است. تمام اینها سبب شده آن موسیقی آزاد و رها و گوشنواز که در رقص ضمیر حافظ است در رقص ضمیر غزل زیبای شما نباشد. از آن گذشته م با یک شناسۀ فاعلی (اول شخص مفرد) اشتراک لفظی دارد، جایگاهش هم درست بعد از فعل است (تقریبا همه جا ) پس خواننده باید سعی کند آن را با شناسۀ فاعلی اشتباه نگیرد.
عرض کردم رقص ضمیر زیاد بوده است. اما رقص ضمیر در ردیف را به خاطر نداشتم که شما شاهد مثال خوبی آوردید. چنانچه بررسی شود شاید در ردیف هم موارد دیگری یافت شود.

از شعرتان و از توضیحاتتان بسیار بهره بردم

زنده باشید و شاعر بمانید
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
درود استاد عزیز را // دقیقا همینگونه است که فرموده اید . در هر حال من با گیر آوردن این ردیف که به صورت اتفاقی بود تعمدی در بکارگیری رقص ضمیر داشتم و در دوبیت از غزل من هم ضمیر رقصان نیست . در ردیف غیر از این موارد که از حافظ و بیدل عرض شد و چند غزل دیگر از بیدل موجود است با همین ردیف { استش } و یک غزل نیز با ردیف { هستش } مورد دیگری سراغ ندارم
ضمنا در کار حافظ آشنایی زدایی برجستگی خودش را نشان نداده است و صرفا اهل فن آن را تشخیص می دهند . و در کار ناشیانه ی من برعکس حتی غیرا هل فن هم تشخیص می دهند که اتفاق خاصی افتاده است !!!
توضیحات مفیدتان را سپاسگزارم
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1393/1/24 در ساعت : 1:21:7
در من افکنــــدی خـــودت را تـا شـــدم بی خویشتن
غرقه در رُؤْیاتْ ــ از خود بــی خبرــ می خواستی مْ
بر ســــرم تـا روز محــشـر تاج کَرَّمْــــنَای توســـت
از أزل انگار بـــا ایــن زیــب و فـــر می خواستی مْ

سلام و درود... دستمریزاد...
&&&&&&&&&&&&&&&&
سلام و درود بر حضرت دوست جناب دکتر افخمی عزیز // ممنون و سپاسگزارم // شاداب باشید و تندرست
نغمه مستشارنظامی
1393/1/26 در ساعت : 2:7:29
بر ســــرم تـا روز محــشـر تاج کَرَّمْــــنَای توســـت
از أزل انگار بـــا ایــن زیــب و فـــر می خواستی مْ

زیبا و فاخر بود استاد
&&&&&&&&&&&&&&&
درود بر شما شاعره ی فرهیخته .. حضور گرامی و نظر لطف سرکار عالی را سپاسگزارم // زنده و شاداب باشید
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1393/1/22 در ساعت : 15:8:33
سلام استادحاج محمدی عزیز
زیبا وشورانگیز بود.

در شرارستـــان عشقـــت شعلـــه ور می خواستی مْ
شعلـــه ور از این کـــه بودم بیشـــتر می خواستی مْ
دلتان ازشرارعشق شعله ورباد
&&&&&&&&&&&&&&&
سپاسگزارم سید بزرگوار // زنده و شاداب باشید
محمدمهدی عبدالهی
1393/1/23 در ساعت : 7:56:27
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار جناب حاج محمدي عزيز
درود بيكران بر شما
فوق العاده زيبا و دلنشين بود
قلمتان همواره مستدام باشد
&&&&&&&&&&&&&
درود جناب عبد اللهی عزیز // ممنون و سپاسگزارم برادر // زنده باشی
حمیده میرزاد
1393/1/24 در ساعت : 1:58:18
سلام ودرود استاد

این نهایت شاعرانگیست

احسنت بر قلم توانایتان
%%%%%%%%%%%%
درود بر شما خانم میرزاد // کم پیدا هستید ؟!!! نظر لطف سرکار عالی را سپاسگزارم .. زنده و صحتمند و شاداب و کامروا باشید
امیر سیاهپوش
1393/1/27 در ساعت : 10:52:23
سلام بر استاد عزیز جناب حاج محمدی
شعر بسیار عالی است اما با فرمایش جناب دکتر سعیدی موافقم. نوآوری شما در ردیف کاملا ملموس است. رقص ضمیر درست ننشسته و در هر بیت درک و حسی که با مشقت بالا کشیده اید با سر به زمین می کشد. حقیر اگر جای جنابعالی بودم این شعر بسیار خوب را فدای این نوآوری نمی کردم.
نمی توانم از انتخاب آن صرفنظر کنم...
ارادتمند
%%%%%%%%%%%%%
درود جناب سیاهپوش عزیز
قابل انکار نیست که رقص ضمیر تأثیر گذار بوده است . ممنون و سپاسگزارم حضور ارجمندتان را // زنده و شاداب باشید و سر افراز
دکتر آرزو صفایی
1393/1/23 در ساعت : 0:55:19
فراوان درود استاد
بر دل نین نشست این نفیسه
برقرار باشید
%%%%%%%%%%%%
سپاسگزارن خانم دکتر // زنده باشید و کامیاب
غلامعباس سعیدی
1393/1/23 در ساعت : 18:45:42
درود دوباره حضرت دوست

توضیحات خوبی دادید. بهره بردم و استفاده کردم. در بر بارۀ برجسته سازی و آشنایی زدایی حرف و حدیث زیاد است که در اینجا مجالی نیست. به هر حال بسیار سپاسگزارم. شعرتان زیبا و توضیحاتتان مفید است

زنده باشید و شاعر بمانید
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1393/1/25 در ساعت : 13:42:22
درود بر استاد حاج محمدی عزیز

پاینده باشید
&&&&&&&&&&&&&&&
سپاسگزارم بزرگوار
زنده و شاداب و کامروا باشید فی الدّارین
بازدید امروز : 41,432 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,000,032
logo-samandehi