ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سفري شاعرانه به هند و پاكستان (بخش 13) +عكس

صبح روز بعد براي بازديد به دانشگاه جی سی رفتيم. جايي كه زنده ياد اقبال در آنجا درس خوانده بود و بعد هم تدريس كرده بود. آنجا بود كه  از دكتر "اكرام شاه " (اكرم اكرام هم به ايشان مي گفتند) كه پيرمردي بود حدود 70 ساله با چهره اي عارفانه ، اين غزل را كه روز قبل در خانه فرهنگ خوانده بود به عنوان يادگاري گرفتم:

از باده مولانا رخشد همه ميخانه

خورشيد فرو ماندزين پرتو پيمانه

عشق است پيام او، اين باده به جام او

با هر كس و هر ملت مست است به ميخانه

هر دم كه سخن راند هر سوي گل افشاند

فردوس شود گيتي ، گلشن همه ويرانه

دل زنده شد از نايش، هم تن ز سخن هايش

بخشد به جهان جاني با نغمه مستانه

حق گفت شريعت را، خوش گفت طريقت را

هم سرِّ حقيقت را، در پرده افسانه

بر بتكده مي تازد، اصنام براندازد

در دير حرم سازد آن محرم فرزانه

ديدند بسي او را، مشناخت كسي او را

لفظش همه خويش آسا، معني همه بيگانه

در خرمن چنگيزي زد آتش تبريزي

از قونيه تا كابل تا سر حد فرغانه

در ضمن حكايتها، ني كرد شكايت ها

نالد كه نوا نبود دور از لب جانانه

چون موج بسي گشتم در هفت يم عالم

ديدم كه بود يكتا، آن گوهر يكدانه

"اكرام" به بزم وي، من بس نكنم از مي

هر چند كه مي گويد: "كم خور دو سه پيمانه"

در دانشگاه جي سي لاهور كه يك دانشگاه قديمي بود به گرمي توسط دكتر دكتر ظهير احمد صديقي مورد استقبال قرار گرفتيم... يك محفل دوستانه ترتيب داد و به همه ما تازه ترين كتابش را با نام "بوي خوش آشنايي" تقديم كرد. اين كتاب 88 صفحه اي همه شعرهايش به زبان فارسي است و اين نشان از تسلط ايشان به زبان فارسي است. بعد هم در دانشگاه چرخي زديم ...

دانشگاه خيلي قديمي بود. ميز و نيمكت هايش به گمانم مربوط به همان زمان ي بوده كه مرحوم اقبال درس خونده... ساختمتانهايش هم قديمي و ترميم نشده.... حتي يك ساختمان بود كه قدري از آن فرو ريخته بود و بر سر در آن نوشته بود: 1858 ميلادي

محيطش ولي آرامش عجيبي داشت. داخل يكي از كتابخانه هايش رفتيم .‌ آثار مكتوب به زبانهاي مختلف داشت. بخشي هم فارسي بود. در گوشه اي تابلوي بزرگي از ابوريحان بيروني ديده مي شد. كلا هر جا آثاري از ايران مي ديديم احساس غرور به ما دست می داد. حتي وقتي تابلوي بزرگ : اتاق ايران شناسي را ديديم كه در اول مارس 2005 افتتاح شده بود.

از دكتر صديقي پرسيدم چرا اينجا را تعمير نميكنيد ... نگاهي به در و ديوار كرد و انگار كه تازه چيزي به ذهنش رسيده باشد گفت: حق با شماست ديگه بايد تعميرش كنيم!

كمي آنطرفتر هم خوابگاه مرحوم اقبال لاهوري را ديديم. كه همچنان حفظ شده بود. بر سر در ان نوشته بود:

علامه اقبال (1938-1877)
 شاعر – فلسفي- مفكر
 استاد: 1900  
طلب علم (1899- 1895)

در يكي از كلاسها را باز كردم ديدم در يك گوشه دختر و پسر دانشجويي داشتند (به حول قوه الهي ) درس مي خواندند! . .. جوان ديگری هم در گوشه ای نشسته بود و كلاهي با آرم رپ بر سر داشت. وقتي ديد قصد دارم عكس بگيرم سرش را پايين انداخت که صورتش معلوم نباشد.

از آنجا ما را به دانشگاه پنجاب بردند.... جايي كه دكتر سليم مظهر منتظر ما بود.
 

از راست:‌سعيدي راد و مصطفي محدثي خراساني
 
ايستاده از راست: آقاي قزوه و محدثي خراساني- خوابيده: هادي منوري 
 
سيد ضيا الدين شفيعي در حال گفتگو با شاعر پاكستاني
کلمات کلیدی این مطلب :  سفري ، شاعرانه ، به ، هند ، و ، پاكستان ، (بخش ، 13) ، ، عكس ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 4:58:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  1320


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 35,674 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,199,985
logo-samandehi