بگو کدوم ستاره ای سر زده از چشای تو؟
کجای بغض آسمون گم شده رد پای تو؟
اینهمه جمعه و غروب اینهمه سقف و پنجره
دنبال تو یه شاعر دیوونه تا کجا بره؟
حق نداره سر بذاره به دشت و کوهای کبود؟
سراغتو بگیره از بنفشه های سرمه سود؟
حق نداره که پشت پا به رسم دنیا بزنه؟
دنبال بوی پیرهنت خیمه به صحرابزنه؟
در به درِ توئن همه با گریه های زیر لب:
کفترای اهل بقیع ، نذرای داغ روز وشب
در به در توئن ... یه مردی که تبارش مدینه س
مسافر غریبی که توو کوله بارش مدینه س...
...یه عالمه آرزوی پیر با قَدای خم داریم
بدون تو توو زندگی ماه و ستاره کم داریم
تو نیستی و خورشیدمون رنگی به صورت نداره
زندگی هیچّی غیر سردی و کدورت نداره
ادامه ی صبر خدا ! بهونه ی عمر زمین !
خونه به دوشی ترانه های ناکامو ببین !
یه عمره هی غزل میشم سر به خیابون می ذارم
اما دیگه خسه شدم دارم تو رو کم میارم
ترسم اینه عمر دلم به دیدن تو قد نده
تموم بشم با یه بغل حرفای خیس و نزده
...
حتی اگه خدا تموم اشکامو جواب کنه
دست کمش باید ترانه هارو مستجاب کنه
ترانه های خون به دل که خواب دریا می بینن
تو رو توو بخت آینه های رو به فردا می بینن...
بگو کدوم ستاره ای سر زده از چِشای تو؟
کجای بغض آسمون گم شده رد پای تو؟...