ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



استاد پپسی

باور کن که در این گرانی می شود هی زرت زرت برای خودت پپسی باز کنی. از این فحول بیاموز که به ادنی ارتباطی ادعای اتصال می کنند حتی به تیر برق های پاریس که سنگ خورده کودکان مشرق زمین اند.

رفیق چند لقمه لمعه از کوه پایه های دمشق نوش جان کن تا ببینی که چند سال دور از تابش مستقیم نور خورشید نگهداری شده اند. ری بن ها را شاهد می گیرم.

به گاز معده ای که تحویلمان می دهند قسم که تاریخ انقضایشان زورکی به 1920 می رسد وگرنه ما در تجربه کردنِ تجربه مجرب شدیم وخیلی وقت است که مجردیم.

 

امروزاستاد چشم های ورم کرده وزغی ام را به پای بی خوابی کافئینش گذاشت. سینه اش را کفتری کرد و گفت: «حق می دهم اگر دوستان متحیرانه به من زل بزنند.شیوه ترکیبی تعلیمم را همه نمی توانند هضم کنند.» شراب چشم هایم مذاب شعله تدریسش نبود. تو که می دانی من قبل از نهضت تنباکو به دنیا آمدم پپسی خمارم نمی کند. مرده شور ترکیبت را ببرم پپسی.

باور نکن باروریشان را. عمارت این باربران حمارتی است که یک جو صداقت ندارد. کافی است با سوالی دهنش را ببندی و آنقدر تکانش بدهی که تنها چند درصدش بماند. رنگ طبیعی اش می پرد با لبخند مرموزانه ای نامت را می پرسد. و استفهامِ تمسخریش اش را نثارت می کند:« در این سرزمین برند پرست، تو تحت لیسانس کدام شرکت یا کدام دانشگاهی؟» بعد در دلت فحشش می دهی :«آب شکر کت شلواری.»

یکبار فقط یکبار به خاطر من با انگشت اشاره اجازه نگیر بگذار بفهمد که یک بند انگشت تواضع، شست را بزرگ کرده است.

باور کن می شود. تو هم برای خودت پپسی بازکن.

کلمات کلیدی این مطلب :  خزعبلات طبع ، استاد پپسی ، شطحیات طنز ،

موضوعات :  اجتماعی ، طنز ، نثر ادبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/12/6 در ساعت : 11:36:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  790


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 13,780 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,178,091
logo-samandehi