چرا یاد جـــــوانی ؟ گو که بعد از دورۀ خــــــامی
جمــــــال عشق را بی پرده دید این دیدۀ پــیرم
به شــــرط پختگی آتش به دوران جـــــــوانی زد
به پیری زد جوانه تا جوان ســـــــازد به اکسیرم
که این اکسیرعشق است وجوان را پیرو پیران را
جوان چون اقتداری سازد آن استاد چون شیرم
سلام .
درودها بر جناب استاد اقتداری عزیز .
چند روز پیش غزل زیبا و عاشقانۀ دلنشین تان را خواندم . اما فرصت تامل نداشتم . حیفم آمداز لذت آن بی بهره باشم تا امروز که فیض وافر و حظّ عاشقانه نصیب جان شد .
چه میشد ؟ شور جوانی با درک پیری در کنار هم به میدان عشق می رفتند؟
از درگاهش تمنا دارم ،عاشق بمانید تا به وصل معشوق ازل و ابد نائل گردید .آمین.
غزل درمانی ام کن (( به تنهایی غزلی است دلنشین))
غزل درمــــــانی ام کن آی !آهو چــــشم تقدیرم
که من بی شعر شورانگیز چشمان تو می مـــیرم
چرا شـــــــعر بلند گیــــــــــسوانت را نباید خواند ؟
سلام ودرود خداوند بر شما باد
اتفاقأمنتظر نگاه مهربانتان بودم خوشم آمدتان را دیدم با خودم گفتم شاید شعر عاشقانه را نمی پسندید
به هر حال بزرگواری فرمودید
همان شعری که با تفسیر آن عمری ست در گیرم