ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعری برای بی بی زینب سلام الله علیها
وقتی که آرامش رود،دامن کشان از حرم رفت
سوسوی سرد ستاره ،از پیش چشم ترم رفت
 
دیگر توانی نمامده ، تا جان دهم پیش پایت
جز نیمه جانی که آن هم ، با بوسه ی آخرم رفت
 
این شانه ام را کنار بار غمت میگذارم
هرچند نیمی از این غم ، باشانه ی دیگرم رفت
 
این روح محزون و خسته، تاب جدایی ندارد
من سر به زانو نشستم،با کاروان پیکرم رفت
 
گل کرده تکرار تاریخ، پیشانی قصه داغ است
اینجا تورا سر بریدند،روح از تن مادرم رفت
 
باید برای رسیدن،دنبال این نیزه باشم
دیگر تنم را نلرزان،بس کن دهلچی "سر"م رفت

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/11/24 در ساعت : 18:38:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  745


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صمد ذیفر
1392/11/24 در ساعت : 20:36:35
این روح محزون و خسته، تاب جدایی ندارد
من سر به زانو نشستم،با کاروان پیکرم رفت
سلام.
ودرود بر سید عزیز .
ماجور باشید محزون و دلنشین بود بویژه ایهام (سر و تن لرزان) در بیت مقطع .سرم از صدای دهل رفت و سری که بر نیزه بود و بمن تعلق داشت ، رفت...تنم را نلرزان ( از وحشتی که ایجاد کرده اید ..به صدای دهل ).
باید برای رسیدن،دنبال این نیزه باشم
دیگر تنم را نلرزان،بس کن دهلچی "سر"م رفت
خدابخش صفادل
1392/11/29 در ساعت : 19:16:22
داداش ابوالفضل .عکس بگذار. نترس.
حسین احسانی فر
1392/11/27 در ساعت : 21:58:23
درود بر شما سید بزرگوار
غزلی که متبرک به نام حضرت زینب(س) باشد ، قطعا زیبا میشود.
کما اینکه حضرتش(س) فرمودند:
ما رأیتُ إلّا جمیلاً

مؤید و مأجور باشید
ابراهیم لایق برحق
1392/11/26 در ساعت : 9:32:38
سلام
مأجور باشید. حزن شعر بسیار اثر گذار است و پرده های غمگنانه ی دل، با تری چشم با واژگان ناب ابیاتتان و نگاه زیبا و شاعرانه به قضیه همراهی می کند. امیدوارم اثر نگاه علی الدوام بی بی را در سرتاسر زندگیتان حس کنید.

جسارتاً فقط عرض می کنم در بیت اول (مصرع دوم) در از پیش چشم ترم رفت عدم همخوانی وزن دارد (چشمِ) با هجای کوتاه آمده و لی در مابقی ابیات با هجای بلند. (مثلا در این بیت هم باید بجای "چشمِ " از کلمه ای با وزن "چشمی" استفاده میشد)
هر چند در هر شعر میتوان یکی دو مورد چنین تغییراتی را اعمال کرد اما احساس می کنم در بیت اول این کار زننده ی ذوق باشد.

جسارتم را عفو کنید. فقط قصدم این بود که شما با توانایی بسیار خوبتان میتوانید در این بیت تغییراتی بدهید که این مختصر نقص هم برطرف شود.
بازدید امروز : 30,879 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,195,190
logo-samandehi