یاهو
ودرود/
به گمانم هر شاعری بری نزدیک شدن به ذات شعر 2 چالش عمده پیش رو دارد اول درک درست از مفهوم شعر ودرواقع تشخیص سله از ناسله دردنیای پر از شعر و ناشعر امروز وایستادن درمسیر ادبیات است ودوم استفاده مناسب از ابزاری که قریحه ی شاعر را دراین راه یاری میدهد تا به سرمنزل مقصود برسد ابزاری از قبیل تخیل , زبان والبته تکتینک هایی که در چنته ی خود آگاه یا ناخودآگاه خود دارد.غزل قالب بیان عشق است وتصویرکردن نازکای خیال-
"نازك تر از بهار به آن ها نگفته ام"
اعتقادقالب براینست که رفتار شاعران هر عصر با غزل، بایدرفتاری «فراهنجار» باشد.
به شهادت شروع متن کار را کاری احساسی وموفق میبینم که ازهمان ابتداشوق حس انگیزی و تمایل به هضم خیال را تا انتهابرمی انگیزد.
غزل باوزنی سلیس(مفعول فاعلات مفاعیل ....)جاری ست وردیف وقافیه ای ملموس/هرچندمستعمل /دارد.
"يك استكان نخورده سيه مست مي شوم
انگورهاي باغ تو يك چيز ديگرند"
زیبایی منسجم کارو اوج وفرود احساس دربرخی ابیات به فراخور کارکاملامشهوداست.
واما....
بیت 5 "مست میشوم" وبدنبال ان بلافاصله دربین بعدی "آرام میشوم"
ازنظر من نوعی تکرار غیرضروری تصویر است شایدهدف همانا اصرار بیشتر برعشق و خیال بوده واستفاده ازتمام ظرفیت های معنا و داشته هایی که اول متن اشاره شد/اما استفاده تام وآوردن همه این داشته ها وهمه قافیه ها هم گاهی زیاد لازم به نظر نمی رسد وضرورتی ندارد/البته به شرطی که کمکی برای قوت شعر نکند/.
این غزل بدون بیت های5و6هم یک غزل عاشقانه واحساسی بودوباهمان تصاویری که این ابیات دارند.
"گنجشگكان بخت من امروز مي رسند
دارند پلك هاي من از صبح مي پرند"
شاعرباامضای عاطفی ای که مخصوص سبک خوددر"برکه زلال غزلهایش"دارد شعررابه پایان میرساند
لحظه هاتان سرشار
یاحق