سلام و عرض ادب اخوي درود بي پايان بر شما
احمد فرنود
1392/11/21 در ساعت : 0:12:38
درود بر جنابعالی آقا محمد مهدی عزیز
خوشحالم که هستید...ممنون
|
|
سلام بر شما شاعر عزیز انقلابی واقعا گویا و در حد بضاعت 35 بیت جامع بود.... امیدوارم نفحات رحمانی روح خدا همچنان بیمه ی این قافله ی حق باشد. دست مریزاد
احمد فرنود
1392/11/20 در ساعت : 20:11:23
سلام
سپاس از محبت و حسن نظرتان ممنون از حضورتان
|
|
سلام پسر آفرین به طبع شکوفات
احمد فرنود
1392/12/6 در ساعت : 22:18:43
سلام به به ببین کی اومده
ارادت آقا مجتبی خوبی برادر ممنون از لطف و مهربونیات...
هر جا هستی خوش و خرم و سلامت باشی.
|
|
درود.این شعر اگر اندکی ویرایش شود از آثار خوب و ماندگار خواهد شد.بزرگ عیبش در بیت ششم است که می زایید را با می بالید قافیه قرار داده اید.با می زایید مثلا می پایید و با می بالید مثلا می نالید همقافیه است.
احمد فرنود
1392/11/19 در ساعت : 23:5:3
درود استاد عزیز
ممنون که خواندید و راهنمایی فرمودید.سپاسگزار حضور و نظر ارزشمندتان هستم.
|
|
سلام بر استاد عزیز
زیبا و دلنشین بود
التماس دعا
احمد فرنود
1392/11/21 در ساعت : 19:37:25
سلام درود
در واقع جنابعالی استاد هستید بنده شاگرد
سپاس از حضور و حسن نظرتان جناب جعفری
|
|
آفرین! شعرزیبایی ست، فقط ای کاش کمی کوتاه تر وبه ایجازتر بود... پیروز باشید. بدرود
احمد فرنود
1392/11/19 در ساعت : 16:1:5
درود سرکار خانم تفقدی نگاه زیبایتان را پاسدارم.
|
|
سلام . درود و دستمریزاد جناب فرنود عزیز. مثنوی زیبا یی است . سیر زمان بخوبی رعایت شده . باشد که در جرگه فجر افرینان و شهدای این نهضت انسان و تاریخ ساز باشید. نگاه آینه ها پر غبار و زنگی بود چه گویم از غم ِ آن روزها چه ننگی بود چه گویم از تب پاییز و بغض های بهار حقارت و غم و رنج و ستم ... قطار قطار اگرچه بادِ زمستان ...به مرگ عادت کرد... ولی نسیم ِ خزان دیده استقامت کرد عصای معجزه و هم تبر به دستش بود جهان عجوزه ی پست ِ نگاه مستش بود به جای جای وطن دشت های لاله دمید شبانه دیو برفت و سحر ، فرشته رسید هنوز هم که هنوز است عاشق وطنیم هنوز، زخمی ِ داغ ِ شقایق ِ وطنیم
احمد فرنود
1392/11/20 در ساعت : 20:13:0
درود بر استاد ذیفر گرامی و گرانقدر
سپاس از حضور همیشگی شما و حسن نظر و محبتتان ...
انشاالله همگی پاسدار خون شهدا و آرمان های انقلاب باشیم.
|
|
درخت لُخت ِ زمستان ، ثمر به بار آورد... وضو گرفت و به نام خدا ، بهار آورد ... بهار ما به خدا مستدام خواهد بود و تا رسیدن مهدی(عج) مدام خواهدبود
احمد فرنود
1392/11/21 در ساعت : 0:11:50
درود و سپاس از حضورتان جناب نبی زاده اردکانی
|
|
به خاک ِ پاک ِ شهیدان ... به آب هر دیده قسم ، به خون ِ دل ِ مادران ِغم دیده هنوز هم که هنوز است عاشق وطنیم هنوز، زخمی ِ داغ ِ شقایق ِ وطنیم من و تو ... وارث نسلی که بود اقیانوس من و تو ... روشنی چشم های یک فانوس بیا برادر من ... خواهرم ، مهیّا شو حصیر ِ "من" را بشکن ، حصاری از "ما"شو آفرین بر شما. موفق باشید
احمد فرنود
1392/11/20 در ساعت : 12:25:47
درود سرکار خانم کوشکی سپاس از اینکه منت گذاشتید و خواندید...
پاسدارم محبتتان را بهروز باشید.
|
|