ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعری بخوان که خلوتمان را تکان دهد
شعری بخوان که خلوتمان را تکان دهد
سازی بزن که بوی صدای "بنان" دهد
 
باران گرفته است و هوا نامساعد است
سقفی بجوی تا تو و من را امان دهد
 
حالی نمانده است برایم ، محال نیست
شاعر در این حوالی ِ ناجور جان دهد
 
چیزی نمانده است که بیچاره مادرم
در پای شعر و شاعری ِ من جوان دهد
 
آتش بیار ِ معرکه سودابه ی غم است
تا پاکی ِ سیاوش ِ دل را نشان دهد
 
آتش ولی موافق فردوسی است که
باید به عشق بیشتر از این زمان دهد
 
چیزی بگو که درد ِ دل ِ من نگفتنی ست
حرفی بزن که پای غزل را توان دهد
 
محتاج ِ زیر و بم شدنی عاشقانه ام
شعری بخوان که خلوتمان را تکان دهد
 

محمدرضا سلیمی
http://chardivarieejbari.blogfa.com
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، شعر ، محمدرضا سلیمی ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/11/14 در ساعت : 11:23:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  3069


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1392/11/19 در ساعت : 22:17:19
از نظر موضوعی شعر ها را به انواع عاشقانه ،عارفانه ،اجتماعی ، انتقادی، سیاسی و... تقسیم می کنند در شعر های سیاسی یا انتقادی می توان رگه هایی از اعتراض شاعر به وضع رفتار مردم یا اهالی سیاست را مشاهده کرد ،در واقع نام دیگر این گونه شعر هارا شعر اعتراض هم می گویند .هر شاعری در ذهن خود آرمان شهری می پروراند که به آن "اتوپیا" یا "مدینه فاضله " می گویند .هر شاعر آرمانگرا ومتعدی در پی آن است که راه های رسیدن به این شهر را با شعر خود بیان کند یا با دادن آدرس ونشانه ی این شهر ویا با اعتراض به آن چه که وجوددارد ونباید باشد> گرچه به قول مرحوم قیصر امین پور
خدا روستار ا
بشر شهررا
ولی شاعران
"ارمان شهر" را آفریدند
که در خواب هم خواب آن را ندیدند!
دراین شعر می توان رگه هایی هر چند ملایم از اعتراض را مشاهده کرد
شعر ی بخوان که خلوتمان را تکان دهد
شاعر بااین مصراع اولین تیر را به سمت هدفی که در پیش دارد پرتاب می کند گرچه در مصراع دوم نشانه گیری این هدف را به سمت وسوی دیگری می کشاند
دربیت دوم اما با عزم جدیتر شاعردر رسیدن به هدف شعری اش رو به رو می شویم
باران گرفته است وهوا نا مساعد است
سقفی بجوی تا تو ومن را امان دهد
در این جا شاعر موفق تر عمل کرده وصحبت از سقفی است که می خواهد او ومخاطبش را از چه خطری امان دهد کشف این خطر به عهده ی خواننده واگذار می شود .
بیتت چهارم اوج حرف شاعر است
چیزی نمانده است که بی چاره مادرم
در پای شعر وشاعری من جوان دهد
واین بیت به نظر من شاه بیت این غزل است
معنای کنایی این بیت وقتی برای خواننده کشف شود آن لذت هنری که از شعری انتظار می رود به خواننده انتقال می یابد
ازبیت چهارم به بعد شعر به سیری نزولی دچار می شود . این یا از ضعف شاعر است یا به نوعی رد گم کردن از مضمون بیت های بالا می توان شبیه کرد
بیت پنجم وششم نتوانسته است چون دیگر ابیات موفق عمل کند واین از زیبایی وفخامت این غزل می کاهد
وبیت آخر همهی اعتراض های اورا به معشوق ختم می کند!
آن چه نوشته شد وتمام نقد هایی که می نویسم درروی صفحه ی مانیتور انجام می گیرد وبه نوعی بداهه گویی کرده ام اگر هماهنگی بین نوشته ها ممکن است وجود نداشته باشد از از این جهت است
با پوزش از شاعر و خوانندگانی که در خواندن این نقیصه حوصله به خرج داده اند

سیاوش پورافشار
1392/11/18 در ساعت : 19:43:42
بنام خدا
متکلم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.[گلستان، باب هشتم]
غزل از قوالب ماندگار ادبیات ماست حسی که در آن جاری می شود و آن شاعرنه ای که در آن جاری می شود شاید منحصر بفرد باشد به همین دلیل از غزل انتظار زیادی می رود چرا که روی این قالب بیشتر طبع آزمایی و سروده شده است.
یک دید کلی در مورد این اثر علیرغم خوب بودن آن بحث بر ماندگار بودن یا نبودن آن است. یا حداقل آن ظرفیت را داشته باشد که در کتابخانه ها بماند و در صورت لزوم به آن مراجعه شود غزل سعدی و حافظ در دل مردم است و غزل عراقی و بافقی در کتابخانه هاست.
در مورد ارتباط عمودی این شعر تا 4 بیت اول ارتباط خوب است اما درست در بیت 5 در مصرع دومش فضا عوض می شود و راوی داخل این شعر پس از جستن سقف و ساز و شعر وبیان اینکه شاعرشاید به دلیل سودابه ی غم است که دیگرحالی ندارد ناگهانی از اینکه سودابه ی غم پاکی سیاوش دل را می خواهد نشان دهد بیان می شود که ارتباط عمودی اش با بی حالی شاعر معلوم نیست البته از بیت 6 تا آخر دوباره ارتباط عمودی برقرار است.
در مورد ارتباط افقی ابیات تلاش خوبی شده اما دربعضی ابیات ارتباطات ادیبانه است تا شاعرانه است مثلا دربیت 2 وقتی شاعر می گوید
باران گرفته است و هوا نامساعد است
خوب بر اساس رویه حرکتی شاعر شاید بسیاری از مخاطبین پیش بینی کنند در اینصورت راوی این شعر حتما سقفی می خواهد و این برای یک شاعر خوب نیست که مخاطب حرکت شعرش را پیش بینی کند در حالی که باید اتفاق زبانی و آن تکان مخاطب را در مصرع دوم ایجاد کرد.
اما بررسی این غزل از نظر مسایل فنی:
1-زبان: زبان این شعر امروزی است و قابل قبول فقط یک مورد در بیت 2 واژه بجوی قدیمی است و باید یک فعل دیگر در این بیت قرار دهد.
2-اندیشه:می گویند شاعر هنگام سرودن وقتی جریان سیال ذهن را دارد به چه گفتنش نمی اندیشد اما در شاعران بزرگ به علت اینکه بر احوال زمانه خودآگاه هستند و در کوره روزگار پخته شده اند و مطالعات زیاد داشتند ناخودآگاه هنگام سرودن شعرشان با پشتوانه اندیشه بر زبان جاری می شود اینکه شاعر فکر کند و چیزی بگوید شعر را روی آب می آورد و مخاطب سریع می فهمد شاعر چه می خواهد بگوید
مولانا می گوید:
تو مپندار که من شعر بخود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم.
پیام این شعر خوب است از یک پناهگاه دادن تا شعر خوبی خواندن تا حرفی شاعرنه زدن
3-خیال:
دوتشبیه :سیاوش دل-سودابه ی غم
یک فورگراندینگ:خلوتمان را تکان دهد
یک حس آمیزی:بوی صدا
یک استعاره:پای غزل
برای یک غزل 8 بیتی کم است
4-آهنگ:در غزل وجود ردیف موسیقی شعر را غنی تر می کند بنابراین در کنار قافیه وجود ردیف در این غزل از این نظر خوب است از خصوصیات خوب دیگر این اثر روان بودن و بی دست انداز از لب و دهان خارج شدن واژه هاست
5-احساس و عاطفه: خود شاعر بهتر از هر کسی می داند که چقدر در سرودن یک شعر احساسات بخرج داده از نظر حسی و عاطفی سه بیت اول و سوم و ششم و هفتمی را بیشتر عاطفی می بینیم و البته شاعر باید بداند که کسانی که شعر او را می خوانند چقدر از نظر احساسی با ابیات او ارتباط برقرار کرده اند
با آرزوی موفقیت برای شاعر محترم
والسلام
نام ارسال کننده :  شیدا پیروز     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بسیار زیبا سرودید درود بر شما
علی‌رضا پیش‌بین
1392/11/14 در ساعت : 15:49:33
درود

خیلی زیبا سرودید . اگر کلمه « بجوی » تغییر یابد بهتر و امروزی تر است ؛ مثلا بساز
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:40:9
درود
سپاس
محمدمهدی عبدالهی
1392/11/14 در ساعت : 18:19:39
سلام و عرض ادب اخوي
زيبا سروديد
لذت بردم
مويد باشيد
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:44:53
سلام
سپاس بزرگوار
محمد حسین انصاری نژاد
1392/11/14 در ساعت : 15:6:16
سلام عرض شد.
غزل زلال وخواندنی ای است.
سربلندباشی.
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:39:8
سلام بر استاد عزيز و بزرگوارم
ممنون كه مىخوانيدم
زنده باشيد و سرزنده
حسین نبی زاده اردکانی
1392/11/14 در ساعت : 17:41:51
درودتان با د با این زیبا سود:
چیزی بگو که درد ِ دل ِ من نگفتنی ست
حرفی بزن که پای غزل را توان دهد
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:41:35
درود
سپاس
یوسف شیردژم «افق»
1392/11/21 در ساعت : 20:4:9
شعری بخوان که خلوتمان را تکان دهد
سازی بزن که بوی صدای "بنان" دهد

سلام بر شما

احسنت !

شعر با حالی بود

به خصوص بیت مطلعش

زنده باشید

محمدرضا سلیمی
1392/11/22 در ساعت : 11:2:43
سلام
سپاس
افرا عسکریان
1392/11/18 در ساعت : 13:14:48
سلام برادر

غزل شما را خواندم و با کسب اجازه برداشت های خود را از این اثر بیان می کنم


1- در یک نگاه کلی در می یابیم که شاعر از توانایی سرودن خوبی برخوردار است و با چراها و چگونه های شعر آشنایی دارد اما همواره می توان مواردی را یافت که یک اثر هنری را قوت یا باعث ضعف آن باشند

2- در این غزل استفاده بیش از حد فعل "است" باعث شده تا غزل دچار یک نوع وابستگی فعلی شود و این وابستگی تا آنجا پیش رفته است که شاعر حتی در یک مصرع (سوم) دوبار از این فعل استفاده می کند

3- در مصرع چهارم غزل کلمه ی " بجوی " با توجه به کارکردهای زبان در غزل امروز بهتر است اسفاده نشود

4- از بیت دوم به بعد شاعر گاه فضای شعری را مختص به خود و گاه از گذشته ها بهره می گیرد

و این شکل سرودن از هر دری سخنی را تداعی کرده است

اصلا سودابه و سیاوش و فردوسی در تصاویری بکر و خلاقانه استفاده نشده اند
5- در بیت چهارم من معنای خاصی را درک نکردم اگر مقصود شاعر این است که (در پای شعر و شاعری مادرش جان می دهد) که بسیار ضعیف آمده است
5- در بیت ششم هم هیچ ارتباط افقی و منطقی بین ابیات وجود ندارد

6- در کل این اثر از تصاویر قوی برخوردار نیست و اکثر تصاویر عمق ندارند


مانا باشید
محمدرضا سلیمی
1392/11/18 در ساعت : 20:18:7
سلام بر شما
ممنون از وقتی که گذاشتید
تا نظر سایر اهل فن چه باشد!
سپاس
مجتبی اصغری فرزقی
1392/11/14 در ساعت : 18:14:47
سلام دوست عزيز شعر شما را خواندم


البته جاي نقد دارد كه بگذاريم براي بعد

البته شعر شما مرا ياد غزلي از دوست خوبم آرش شفاعي بجستان انداخت

موفق باشيد

ياعلي
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:42:53
سلام
پذيراى نقد اصولى و علمى هستم
حسین احسانی فر
1392/11/14 در ساعت : 12:10:58
آتش بیار ِ معرکه سودابه ی غم است
تا پاکی ِ سیاوش ِ دل را نشان دهد

درود بر جناب سلیمی
بسیار زیبا و شیوا سرودید

لذت بردم

در پناه حق باشید
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:37:18
درود
سپاس
صمد ذیفر
1392/11/20 در ساعت : 11:2:4
سلام.
و درود ها بر شما شاعر خوش ذوق و بیان جناب سلیمی گرامی .
مانند سایر سروده ها, این غزل نیز زیبا و قابل تامل است .
توفیقات روز افزون تان را مسئلت میدارم.

برای رهایی از خلوت غمناک و نا مساعد از مخاطب برای رفع نیاز ,درخواست شعری عاشقانه وسازی میکند , که نا زیر و بم اش در شان صدای بنان باشد.
.شرایط غمناک و نامساعد طوری است که اگرشاعر جان را از دست بدهد محال نیست و به تبع آن مادر جوانش را از دست بدهد .

شرایط غمناک همان معرکه ای است و آنش بیارش آن غمی است که دل پاکی را نشان کرده , اما این شرایط برای تصویری مناسب است که فردوسی از سودابه و سیاوش رسم کرده ومایه اش افزودن شعله ی عشق است با دادن زمان بیشتر به آن .
برای درد دل نگفتنی ام حرفی بزن (شعری بخوان ..سازی بزن)تا امیدوارم کند و به پای ناتوان غزلم توان ببخشد( خلوت مان را تکان و بر بی سر پناهی مان امان دهد).
................................................
باران گرفته است و هوا نامساعد است
سقفی بجوی تا تو و من را امان دهد

حالی نمانده است برایم ، محال نیست
شاعر در این حوالی ِ ناجور جان دهد

چیزی بگو که درد ِ دل ِ من نگفتنی ست
حرفی بزن که پای غزل را توان دهد

محتاج ِ زیر و بم شدنی عاشقانه ام
شعری بخوان که خلوتمان را تکان دهد
محمدرضا سلیمی
1392/11/20 در ساعت : 18:31:36
سلام
سپاس جناب ذیفر گرامی
سمیه اکبری
1392/11/28 در ساعت : 13:50:39
چیزی نمانده است که بی چاره مادرم
در پای شعر وشاعری من جوان دهد
درود شاعر!
زیبا بود البته، چهار بیت اول زیباتر است
محمدرضا سلیمی
1392/11/28 در ساعت : 20:52:12
درود
سپاس
مرضیه عاطفی
1392/11/14 در ساعت : 16:15:0
سلام و درود بر شما جناب سلیمی
شاعرانه زیبا بود
"چیزی نمانده است که بیچاره مادرم
در پای شعر و شاعری ِ من جوان دهد"
ارتباط ها بسیار محکم و استوار
پیروز باشید
یا علی(ع)
محمدرضا سلیمی
1392/11/15 در ساعت : 1:40:53
سلام و درود
سپاس
زهرا آراسته نیا
1392/11/15 در ساعت : 18:3:42
محتاج ِ زیر و بم شدنی عاشقانه ام
زیبا
درود بر شما
محمدرضا سلیمی
1392/11/16 در ساعت : 20:42:15
درود
سپاس
بازدید امروز : 40,509 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,204,820
logo-samandehi