سلام .
ودرود بر شما جناب پور افشار عزیز .
غزل قابل تامل شما که حاصل تفکر در فلسفه ی هستی است .لحضاتی این حقیر را مشغول خود ساخت .
بیان حقیقت و مفهوم با طرح مصادیق و تضادهای حاکم برآن شیوه خوب و ملیحانه ای بود که پرداخته اید.
و جوابیه ی استاد حاج محمدی نیز در شرح حقایق و مفاهیم مکمل شده .
برای هر دو بزرگوار آرزوی نوفیق سعادت دارم.
چند بیت بداهه تقدیم تان .
......................
اینچنین شک به دل انداخته ای یعنی چه؟
یکه بر هر چه دویی تاخته ای یعنی چه ؟
خیره در نقطه ی توحید که کانون بقاست .
کثرت از ذهن بدر ساخته ای یعنی چه ؟
بی بلندی به چه مقیاس شود کوتاهی .
به محک از چه نپرداخته ای, یعنی چه ؟
کفر و ایمان و شب و روز ,بهم زنده شوند
تو که اضداد به هم دوخته ای , یعنی چه ؟
همه مفهوم به مصداق خلاف آوردی
ثنویت زچه نشناخته ای , یعنی چه؟
از حقیقت که بدیهی و در آن شکی نیست.
با ملاحت غزلی ساخته ای , یعنی چه ؟.
/////////////////
سلام بزرگوار
اولا از حضور وزینتان ممنونم
همچنین ممنونم از توضیحات عالمانه تان