ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مثل برف
برف می بارد.
این را درواپسین دقایق شب فهمیدم.
وقتی پنجره به پایکوبی پرداخته بود و من بی خواب ترازهمیشه کنار او بودم و تو را مرورمی کردم.
و کمی بعد نجوایم به افلاک برخاست: "گونبارد بر زمین، ای آسمان"
زمین قدرنشناس است. هدرش می دهد وانسان ها نیز.
این گونه است رسم این نامروتان ٬ که لگدش بزنند و رد پای سیاه شان را بر دل سپید برف بنگارند.
اما... بگو بیاید و بر دل زنگارگرفته ي من ببارد٬ شاید آن وقت روشنی را٬ پاکی را٬ خوبی را٬ حس کنم.
و متولد شوم دراولین پگاه زمستانی٬ زیرچتریاس های سپید.
ساعتی دیگر... شهرسپید پوش شده است.
انگار، نقاش ازل نیز، ظرف سپید رنگش را برسر زمینیان می ریزد٬ تا زمینیان بدانند که می شود این گونه بود واین گونه زیست:
سپید٬پاک٬زیبا...
كوچک وخلاصه ونانوشته...
مثل برف! مثل تو!
 
کلمات کلیدی این مطلب :  برف ، سپید ،

موضوعات :  نثر ادبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/10/18 در ساعت : 18:57:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  693


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

شبنم فرضی زاده
1393/7/5 در ساعت : 8:0:4
کار زیبایی بود بانو
راحله ندافی مقدم
1393/7/5 در ساعت : 19:36:36
سپاس بزرگوارمهربان
بازدید امروز : 28,642 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,987,242
logo-samandehi