ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شك نكن!

دارند از نبودن ما حرف می زنند
پشت سر سکوت و صدا حرف می زنند
حالا که خسته ایم که در خود شکسته ایم
حتی خود مجسمه ها حرف می زنند!

از گریه های هر شب ما در سکوت شب،
از شب که ناگزیر سیاهی ست تا ابد؛
از گوشه و کنار خیالی که .... داشتیم
از هیچ تا به هیچ که راهی ست تا ابد!

دارند می رسند به آنجا که نیستیم!
آنجا که سرد بود که با رنج زیستیم
این سوی اتفاق که دیوار بود و "هیچ"!
آن سوی اتفاق که هر شب گریستیم

دارند در عزای صدا ریسه می روند
از بغض و گریه کردن ما ریسه می روند
جایی که دوست نیست که دستی به ما دهد
حتی خود مجسمه ها ریسه می روند

در ما چقدر لیلی و مجنون به خاک رفت
آوازه خوان هم نفس خون به خاک رفت
با دست های بسته به آخر رسیده ایم
در ما هزار شاخه ی زیتون به خاک رفت
.
.
.
دریاچه های تشنه ی شوریم شک نکن
اندوه سنگ های صبوریم شک نکن
این زندگی چقدر شبیه نبودن است
ما زنده های در ته گوریم شک نکن

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/10/18 در ساعت : 8:21:50   |  تعداد مشاهده این شعر :  616


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

فرج الله نعمتی (نادر)
1392/10/18 در ساعت : 10:48:49
سلام . شعر زيبايي بود. شك نمي كنم چون كه:
زندگي به رنگ آب يك سراب
بودني كه بودنش نبود بود!
نادر
موفق باشيد.
محمدرضا کریمی راد
1392/10/18 در ساعت : 13:29:22
سلام سرکارخانم گیلانی
اگرچه گفته اند "شک گذرگاه خوبی است اما توقفگاه خوبی نیست" اما به حس جاری در شعر شما نباید شک کرد .
زیبا بود،سربلند باشید.
شهاب نجف آبادی
1392/10/18 در ساعت : 14:47:44
سلام حضرت شاعر
----------------
اشعارت جایگاهی خاص دارند
در خاطرم
سر بلند و موفق باشید
دکتر آرزو صفایی
1392/10/18 در ساعت : 11:22:35
درود بانوی شاعر
خوانشت را دوست دارم
چون حقیقی است
وحید ضیائی
1392/10/18 در ساعت : 13:39:21
آمدید و رفتید ... !
محمدمهدی عبدالهی
1392/10/19 در ساعت : 10:45:56
زیبا سرودید
موفق باشید
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/10/18 در ساعت : 11:49:37
زیبا سروده اید بانو!
موید باشید.
و سلام...
عباس خوش عمل کاشانی
1392/10/18 در ساعت : 13:57:13
درود بر شما و زیبا اثرتان....در مصراع آخر اگر بگویید:
ما مرده های زنده به گوریم شک نکن...
زیباتر و سلیس تر و با معناتر نیست؟
شکیبا غفاریان
1392/10/18 در ساعت : 9:59:49
این زندگی چقدر شبیه نبودن است
ما زنده های در ته گوریم شک نکن

درودتان
علی‌رضا حکمتی
1392/10/18 در ساعت : 12:9:44
باسلام
مثل همیشه زیباودلنشین سروده اید.
الهه تاجیکزاده آریایی
1392/10/18 در ساعت : 14:20:23

"... در ما چقدر لیلی و مجنون به خاک رفت
آوازه خوان هم نفس خون به خاک رفت
با دست های بسته به آخر رسیده ایم
در ما هزار شاخه ی زیتون به خاک رفت..."

درود بیکران نثارتان شاعر گرامی
بسیار زیبا
زنده باد (-:
امین نوراللهی (فریاد)
1392/10/19 در ساعت : 11:6:36

در ما چقدر لیلی و مجنون به خاک رفت
بازدید امروز : 5,873 | بازدید دیروز : 50,765 | بازدید کل : 124,607,942
logo-samandehi