سلام بر شما جناب فرنود این کوتاه نوشت ها از معدود کار های طنز تمام عیار این سایت است احسنت : در این بیت : ماشین که رسید ... دلبری یادش رفت از ترس ، زبان مادری یادش رفت ! دوست روانشناسی دارم که معتقد است در اضطراب تازه زبان مادری به یاد که نه به داد آدم ها می رسد ببین این ترس چه ترسی بوده که حتی زبان مادری هم ... بگذریم پیروز و متعهد باشید در پناه حق
احمد فرنود
1392/10/15 در ساعت : 18:1:50
درود بر جناب یزدانی جندقی
حسن نظرتان را سپاسگزارم.
از نظر و نقد خوبتان هم ممنونم استاد گرامی واقعا ک عجب ترسی!!!
درودها... بهروز و پیروز باشید.
|
|
درود بر شما طنزی حقیقی دست مریزاد
احمد فرنود
1392/10/15 در ساعت : 17:59:26
درود سرکار خانم صفایی
سپاس از ابراز لطفتان و حضور سبزتان
شاد زی در پناه او ...
|
|
زیبا بود شاد باشید
احمد فرنود
1392/10/15 در ساعت : 20:50:5
سپاس و درود بزرگوار
|
|
درود بر فرنود عزیز همه ی رباعی هایت زیبا و دلنشین است موفّق باشی
احمد فرنود
1392/10/16 در ساعت : 20:46:4
سلام جناب کریمی خوش آمدید و سپاسگزارم.
|
|
سلام. طنز تان هم زیباست جناب فرنود عزیز . و این رباعی زیباتر . ماشین که رسید ... دلبری یادش رفت از ترس ، زبان مادری یادش رفت ! آنقدر دلش خون شده بود از " ارشاد " سنگینی وزن روسری ، یادش رفت
احمد فرنود
1392/10/16 در ساعت : 20:45:40
سلام استاد سپاس از حضور سبز و محبت بی دریغتان ممنونم.
|
|
سلام دارم باخودم وتعریفاتم از شعر طنز کلنجار میرم
|
بسیار نغز و زیبا... درودتان
احمد فرنود
1392/10/16 در ساعت : 1:9:7
درود
سپاس از نگاه نغز جنابعالی
|
|
زيباست و ملموس درودتان
احمد فرنود
1392/10/17 در ساعت : 13:5:12
درود
ممنون از حسن نظرتان.
|
|