سلام سرکار خانم دهقان بال هایم غرامت عشق است ، سرنوشت پرندگی این بود : نبض خونی به روی دریاچه... طعمه ای در گلوی یک روباه... فوق العاده دوست داشتم ... اشعارتان سرشار از زیبایی است و احساس ،مگر میشود دوست نداشت! آفرین و درودها در پناه حق پاینده باشد و پیروز...قلمتان جاوید.
|
مرگ رویای با شکوهی بود... ، بوسه ای در شب شکنجه شدن... سروده ی زیبایی است
|
روزهایی بسیار شاعرانه تر از این برایتان آرزو دارم.زنده باشید وشاد
|
سلام درود برشما خوشحال شدم بار دیگر شعری از شما خواندم همیشه زنده باشید
|
سلام بهناز جان بسیار زیبا مرگ رویای با شکوهی بود... ، بوسه ای در شب شکنجه شدن... لمس تسکین زخم های غزل، عصر پاییز ، زیر پنجه ی ماه لذت بردم
|
درود بهناز عزیز سروده ی خوبت را خواندم شاعر بمانی بانو
|
سلام . . . آفرین. زیباست. زنده باشید.
|
ساعتم روی شب توقف کرد...ثانیه ، مکث گام هایم شد لحظه ها پا به ماه خستگی اند.... پنجره می خزد به سمت پگاه. سلام و درود بر شما بانو دهقان گرامی . زیبا و دلنشین بود . دستمریزاد . موفقیت روز افزون تان آرزوست .
|
زندگی ، شعر دست دوم بود... مال بد بیخ ریش صاحب ماند... ای غزل ! باختیم قافیه را ، واژه هایی ترک ترک و تباه ... درود بر شما شاعره ی شیواسخن. هرگز قافیه را نباخته اید و برای شما تازه اول کار است و با افقی که بنده ی حقیر پیش رویتان می بینم آینده ی درخشانی نوید بخش زندگی شاعرانگی شماست. موید باشید و ماندگار و رستگار یاعلی(ع)
|
بال هایم غرامت عشق است ، سرنوشت پرندگی این بود : نبض خونی به روی دریاچه... طعمه ای در گلوی یک روباه... درود بر شما سرکار خانم دهقان بسیار عالی است ... بدیع و فخیم
|
سلام بهناز خانم
زیبا سروده ات را خواندم
|