ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پسر تکیه داده بر دیوار
روستا پنجشنبه ای دلگیر
شاهدلحظه های سردی شد
کوچه سبز کدخدای فقید
پنجه در پنجه های زردی شد

آسمان غرق رنگ نارنجی
پنجه باد لای موی غبار
 ناله ای کرد و رد شد از جلوی
پسری تکیه داده بر دیوار

صحنه روی پسر توقف کرد
سر،خم از غصه داشت جان میداد
طفلکی هشت ساله بود اما
چهره اش بیشتر نشان میداد

کوچه متروک یک در غمگین
داشت بازور باد میرقصید
باصدای قرچ قرچ لولا
گویی از خشم میخ میترسید

چند ساعت نشست در پی شب
روبروی دری که خاطره بود
خواهرکوچکش پریشانحال
محو او از کنار پنجره بود

...: پاشو بس کن بیا دلم ترکید
کز نکن توی کوچه داداشی
جگرت سوخت بس که غم خوردی
تو نباید در این هوا باشی

آه سردی و نیشخندی تلخ...
: خب میایم برو که خندیدم
دردلش گفت: تو چه میدانی
توی این کوچه ها چه ها دیدم

که سر ارث کدخدا دیوار
آن دوشنبه به ریش من خندید
سایه شد مادرم خودم دیدم
...نه ولی سایه بود من رادید

توی گوشم هنوز میپیچد
آن کتک آن صدای وحشتناک
...: ارث نه مال ماست فهمیدی؟
سیلی و بعد چند تا پژواک

یادم آمد دوباره ای بابا
بهتر این است پا شوم بروم
وقت نذرم رسیده انگاری
شمع را باز با خودم ببرم...

کلمات کلیدی این مطلب :  کدخدا ، کوچه ، روستا ، پنجشنبه ، دوشنبه ، سایه ، سیلی ، هشت ساله ، داداشی ، شمع ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/10/4 در ساعت : 21:50:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1257


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/10/5 در ساعت : 0:59:54
آسمان غرق رنگ نارنجی
پنجه ی باد لای موی غبار

زیباست جناب عظیم پور...
درودتان!
اکرم بهرامچی
1392/10/5 در ساعت : 1:19:19
سلام آقاي عظيم پور
اولين سروده ايست كه از شما ميخونم
زبان شعر خوب است و محور هاي افقي در پاره هاي اين چند پاره خوب هستند اما انسجام و مفاهيم محور عمودي شعر ضعيف هستند پايان شعر بي ربط و تقريبا رها شده است از اين قسمت شعر تقريبا شعر معنا و استحكام خود را از دست داده
که سر ارث کدخدا دیوار
آن دوشنبه به ریش من خندید
سایه شد مادرم خودم دیدم
...نه ولی سایه بود من رادید

توی گوشم هنوز میپیچد
آن کتک آن صدای وحشتناک
...: ارث نه مال ماست فهمیدی؟
سیلی و بعد چند تا پژواک

یادم آمد دوباره ای بابا
بهتر این است پا شوم بروم
وقت نذرم رسیده انگاری
شمع را باز با خودم ببرم...
مانا باشيد
وحیدعظیم پور
1392/10/5 در ساعت : 7:27:4
درود بانو
بسیار سپاس از نقدتون
اما اگر به ابتدای شعر که پنجشنبه هست دقت بفرمایید میبینید که امام حسن علیه السلام با سر مزار مدر رفتن نشستن تو کوچه رو تموم کردن واین رو بنده روحساب این میزارم که شما بیشتر به محورهای فنی شعر که اصلا از نظر فنی خودم هم قبولش ندارم پرداختید و معنای شعر رو قربانی این امر کردید
از نگاه گرمتون ممنونم
دکتر آرزو صفایی
1392/10/5 در ساعت : 12:0:25
دردو جناب عظیم پور گرامی
سروده تان را خواندم
شخصا معتقدم که باید به مفهوم توجه داشت و رمان بودن شعر و بردل نشستن و نباید در قید و بند عروض و ................. بود اما در عین حال که خوب سرودید به گمان بنده با یم باز نگری بهتر میشود چون بعضی جاها نیازمند استفاده از لغات دیگر است تا زیبایی کار دوچندان شود
جسارتم را ببخشید
نویسا یمانید و ماندگار
وحیدعظیم پور
1392/10/5 در ساعت : 17:34:20
سلام بانو صفایی
از نگاه دقیقتون سپاسگزارم
یاعلی
صمد ذیفر
1392/10/6 در ساعت : 1:49:22
سلام.
درود جناب عظیم پور عزیز .
تصویر ی که ساخته اید تشیع بیاد آن همیشه بغض در گلو دارد . .اجرتان با زهرا(س)

توی گوشم هنوز میپیچد
آن کتک آن صدای وحشتناک
...: ارث نه مال ماست فهمیدی؟
سیلی و بعد چند تا پژواک
........................

باز راوی گوید از دردی دگر .
از شبی, از یک شب سردی دگر

آن شبی که فاطمه در خاک شد
شیون اندر کار هفت افلاک شد

وحیدعظیم پور
1392/10/6 در ساعت : 14:8:59
درود بر جناب ذیفر و تشکر
تارا محمدصالحی
1392/10/14 در ساعت : 7:33:0
سلام
آفرین بر شما و شاعرانگی تان
در سایه اهل بیت نویسا باشید
وحیدعظیم پور
1392/10/16 در ساعت : 17:29:43
سلام خانم صالحی
سپاس
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1392/10/6 در ساعت : 6:53:1
سلام آقای عظیم پور بزرگوار
سروده تان را خواندم.
موفق باشید
وحیدعظیم پور
1392/10/6 در ساعت : 14:7:2
سلام دوست عزیز
منت بر سر حقیر گذاشتید
یاعلی
محمدمهدی عبدالهی
1392/10/5 در ساعت : 1:7:6
یادم آمد دوباره ای بابا
بهتر این است پا شوم بروم
وقت نذرم رسیده انگاری
شمع را باز با خودم ببرم...

سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما بزرگوار
ياعلي
عبدالله عمیدی
1392/10/6 در ساعت : 12:14:56
سلام
عالی است
معماری رنگ و فضا در نقاشی شما تحسین برانگیز است و نهفته دارد غمی سنگین
موفق باشید
وحیدعظیم پور
1392/10/6 در ساعت : 14:6:20
سلام جناب عمیدی
نظر لطف شماست
بازدید امروز : 36,504 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,200,815
logo-samandehi