صمد ذیفر
1392/10/1 در ساعت : 16:26:29
سلام .
درود و سپاس بانو دهقان گرامی .
به مصداق کلام امام معصوم (ع) که فرمود: :
بهترین دوستانم کسانی هستند که عیوبم را به من هدیه کنند
بابت وقت شریفتان که صرف خواندن و تدبر چند بیت شکسته ,بسته ی حقیر کرده اید از دل و جان خرسند و سپاسگزارم . نکاتی از باب ادب معروض میدارم
بنده نیز با تکرار خسته کننده ی ترکیبات و استعاره ها و تشبیهات و و و .موافق نیستم .
اما لازم است توجه و دقت کنیم که ملاک خسته کنندگی یک ترکیب چیست؟
و چگونه و با چه معیاری می توان آن را تعریف کرد . با عنایت به اینکه این امر نسبی است و به نسبت تفاوتهای فردی بین انسانها متفاوت است
و دیگر اینکه ترکیبات زیبایی در آثار گذشتگان موجود است که صرف تکرار نه تنها خسته کننده نیستند بلکه (در مثل معروف به قالی کاشان می مانند هر چه پا بخورند زیبا تر میشوند) و همانها هستند که بر سر زبانها افتاده و بخشی از محاوره های عموم جامعه را بخود اختصاص میدهند
و باز توضیح این نکته: در مضامین و مفاهیم غزل , مقصود عشق حقیقی و معشوق ازلی و ابدی است .قاموس زبان عرفان طوری ایجاب میکند که برای بیان صفات معشوق حقیقی از مظاهر و جلوه های عشق زمینی و طبیعی بهره بگیریم .
قدر ت و زیبایی این اشعار در آنجاست که دو دسته از خوانندگان 1-جویندگان معرفت و مشتاقان اشعار عرفانی 2- همچنین طالبان اشعار عشق های مجازی هر دو بهره و لذت لازم و کافی را از آن ببرند . مثل غزلیات خواجه لسان الغیب که نقل محفل هر دو گروه است .
انتظار است به ضعف از این لحاظ اشاره شود آیا موردی بکار رفته که با صفات سلبی و ثبوتی ذات اقدس باری تعالی منافات دارد ؟
مواردی که مثال زده اید :.
شمع بزم شب تار: شاید این ترکیب در ادبیات ما زیاد بکار برده شده و همین هم هست واما زمانی خسته کننده است که به فرمایش شما اصرار در بکار گیری آن شود وبرای پر کردن وزن و قالب بیت و یا مصرع بی هدف بکار رود . جایی که سراینده قصد دارد صفتی از معشوق را بیان کند
با این صفت که هر مسلک و آیین با تمام اختلافات مسلکی و آیینی ,به اونیاز دارند تا از ظلمات و تاریکی های را ه نجات یابند (طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ....ظلمات است بترس از خطر گمراهی
. و اهمیت این نیاز درحد نیاز شب است به نور (
.. شمع شب تاریکی که به تو احتیاج دارم . حال بزم چه نقشی دارد . . ممکن است در جواب این اعلان نیاز(محتاجم) گفته شود اگر روشنایی نیست بگیر بخواب .. اما وقتی بزمی است نیاز واقعی است.
برای مورد بعدی که اشاره کردید سه بیت بکار رفته ..از تشبیه چشم به تیردان یا همان چله , و هر مژه مانند یک تیر درون آن, تا هر نگاه معشوق مثل تیری تا عمق وجود عاشق تاثیر گذاشته و دو چشم عاشق ومعشوق را بهم صلح میدهد .تا آنجا که عاشق را از چشم و گوش بستگی به ژرفابینی مبدل سازد(اشاره به اینکه تشبیهات چشم و مژه به تیر معمولا بیشتر بکار رفته ولی اینکه چشم به تیر دان به این شکل که آمده زیاد نیست) در کل منظور بیان این حقیقت است خطاب به معشوق که گوشه ی چشمی نظر کنی بذل بصیرتی خواهد بود.
با توجه به اقیانوسی از اشعار ادبیات فارسی که تاکنون گفته شده وگنجینه ی فرهنگ ماست و موجود است .ساختن ترکیب جدید طوری که کمتر بکار رفته باشد امری سخت و قریب به محال است . و در صورت اصرار احتمال خطا نیز متصور است به عنوان مثال ترکیب (ذهن اعتیادی ما) چندان خوشایند بنظر نمی رسد کلمه ی اعتیاد ذهن هر خواننده اعم از عارف و عامی را به یک نقطه سوق میدهد
. .
. در پایان از قسمتی که حقیر را مورد تفقد قرار داده اید . با سپاس به موردی اشاره کنم که هدف از بار , با انچه خواجه بکار برده (آسمان بار امانت نتوانست کشید ) متفاوت است .آنچه در این غزل بکار رفته هدف ابتلاء و آزمون های سخت و عجیبی است که برای یک رهرو واقعی کمر شکن است . در بیت ما قبل هم اشاره شده ..//..ماجرا چیست که هر روز به یک شیوه ی نو ... سوی خود میکشی و دام دگر میچینی ...//..هر امتحانی که با تحمل سختی های وصف ناپذیر , اگر موفقیت دارد خود آغاز آزمونی سختتر است که بحث طولانی میطلبد .
بخشی از آیه ای که بکار بردید ( و انسان در مقام آزمایش بسی ندانسته و بجهل ستم میکند
( مناسبتش را تشخیص ندادم .
سپاسگزارم .
(یک نکته ..مطالب را قبل از ظهر کلا نوشته بودم برق رفت و خیلی بهم ریختم . که زحماتم هدر شد .نوشته ی خودم بیادم افتاد آزمون و ابتلاء .. استغفار کردم و چند ساعتی گذشت تا ارسال کردم عجیب که بمحض آنلاین شدن همه صفحات بدون پاک شدن .باز شد. )