آه باران! از نگاه ابری ات فهمیده ام بی قراران را نباشد غیر باریدن ، قرار درود... درودها شاعر... مأجور باشید ................................................. حضور صميمانه و گرمتان را ارج مي نهم لطفتان مستدام جناب افخمي اردكاني بزرگوار
|
درو بر شما چه احساس پاک و صفایی در سروده تان موج می زند . احسنت بسیار زیبا و ارزشمند خواندم و آموختم .......................................... لطف دارید جناب بداغی بزرگوار حضور پرمهرتان را ارج می نهم متشکرم
|
کهف می خواند سری بر روی نیزه رو به تو پاره پاره حنجری بر روی نیزه رو به تو سلام و عرض ادب بزرگوار لحظاتتان سرشار از عشق به اهل بيت باشد در سايه عنايات خاصه امام زمان ماجور باشيد .................................................... سلام و سپاس از عنايت و محبتتون التماس دعا..
|
مشک دارد خون چکان می آید از سمت فرات آه! دریا نیمه جان می آید از سمت فرات نویسا باشی شاعر سلام دوست خوبم ممنون از حضور صمیمانه و نظر لطفت مانا باشی عزیزم
|
سلام دروتان زیبا و مناسب زمان موفق باشید ......................................... سلام و سپاس از نگاه زيبابينتان مانا باشيد جناب عميدي گرامي
|
سلام . درود بانو غفاریان گرامی. زیبا بود و به دل نشست . سرافراز باشید. آه باران! از نگاه ابری ات فهمیده ام بی قراران را نباشد غیر باریدن ، قرار ابرها را گوشه ی چشم تو جاری می کند گـــَردِشش هفت آسمان را آبیاری می کند .......................................... سلام و عرض ادب استاد بزرگوار سپاس از نگاه زیبابین و نظر لطفتان حضورتان مایه ی دلگرمی ست . پایدار باشید
|
زيبا بود و پر معنا ماشاالله ............................................ ممنون نگاه زيبابينتان لطف داريد ..
|
زیبا بود. بهره بردم. مأجور باشید ......................................... زیبا حضور شماست زینب خانم عزیزم سپاسگزار محبتتون هستم
|
سلام خانم غفوریان گرامی درود برشما ........................................ سلام و سپاسگزار از حضور و نظر لطفتون جناب خلجي بزرگوار
|
درود برشما و شعر زیبایتان /ماجور باشید بهره بردم ................................................... سلام جناب گیاهی بزرگوار متشکرم از حضور و عنایتتون لطفتون مستدام
|
تربتت مانند خاک کربلا بوئیدنی ست دست باران آورت مانند او بوسیدنی ست درود بر شما سرکار خانم غفاریان دست مریزاد ... ماجور باشید ............................................. سلام جناب محمدصالحي بزرگوار درود بر شما و نگاهتان
|
درود شکیبای عزیزم نفیسه ی زیبایتان را خواندم اجرتان با صاحبش بانوی شاعر ......................................... سلام آرزوی مهربان و دوست داشتنی ممنون از همراهی صمیمانه و همیشگی ات دوست خوبم مانا باشی
|
بیقراران را نباشد غیر باریدن قرار ........................................... نگاهتان را سپاس مانا باشيد
|
با شروع شعر فکر کردم با غزلی روبرو هستم با ردیف تا ابد،اما بعد از بیت سوم شعر به مثنوی تغییر کرد که چندان خوشایند نبود.در شعر آیین بیشتر مطالعه فرمایید. مصراع هایی از این دست در رساندن پیام ومحتوای مناسب وصریح به مخاطب ناتوان مانده اند: می کند در خوشه هایش زهر تاک شعله ریز مصراع دوم این بیت: می دود آسیمه سر در چشم هایت ذوالجناح کودکی در دست دارد پای او با اشک و آه چگونه ذولجناحی که می دود کودکی پای اورا در دست دارد.تصویری که به ذهن میرسد این است که کودکی پای اسبی در دست دارد ومی دود البته مشخص است که قصد شاعر چیزی شبیه به این بیت بوده است: بردوپای اسب من پیچیده دست کوچکی باز کن از ساق او نیلوفرم را زینبم زحمت تان برای سرایش شعر آیینی بسیار قابل تقدیر است. زنده باشید وشاعر بمانید ......................................................... سلام جناب خصلتی بزرگوار از دقت نظرتون سپاسگزارم .. از توضیحات و راهنماییهای خوبتون هم همینطور آموختم و بهره بردم .. مطمئنا انتقادهای به جا و خوبتون در بهتر شدن آثار بعدی ام مؤثر خواهد بود لطفتون مستدام پاینده باشید
|