ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خورشيدهاي توامان

غريبان را غريبان مي شناسند 


نیزه ها در پلک هایت خانه دارد تا ابد
زخم ها در عمق آن کاشانه دارد تا ابد

تا قیامت گونه هایت میزبان اشک ها
خنده با تو نسبتی بیگانه دارد تا ابد

جان ایرانیّ و جانت در زمین نینوا
وعده ی دیدار با جانانه دارد تا ابد

می توان در چشم هایت کربلا را دوره کرد
پابرهنه خیمه ها بر خارها را دوره کرد

می دود آسیمه سر در چشم هایت ذوالجناح
کودکی در دست دارد پای او  با اشک و آه

مشک دارد خون چکان می آید از سمت فرات
آه! دریا نیمه جان می آید از سمت فرات

آفتابی قطره قطره می چکد بر خاک ها
خاک می نوشد تنش را در حصار چاک ها

کهف می خواند سری بر روی نیزه رو به تو
پاره پاره حنجری بر روی نیزه رو به تو

داغ ها مقتل به مقتل سینه ات را سوخته
کربلای ساوه را با قم به جانت دوخته

سرنوشتت مثل تقدیر حسین و کربلاست
خواهرت مانند زینب با مصیبت آشناست

می کند در خوشه هایش زهر تاک شعله ریز
شعبه ي چارم ز تير حرمله گرديده تيز

سیب ها پیمان خون بستند گویی با انار
رخت پاييزي به تن كردند گل هاي بهار

پیش چشمت کاروانی قد کمان را می برند
می کشد دنبال آن ها شیهه ، اسبی بی سوار

پرده بر می دارد از بیدادها معصومه ات
می شود تصویری از زینب برایت ماندگار

آه باران! از نگاه ابری ات فهمیده ام
بی قراران را نباشد غیر باریدن ، قرار

ابرها را گوشه ی چشم تو جاری می کند
گـــَردِشش هفت آسمان را آبیاری می کند

تربتت مانند خاک کربلا بوئیدنی ست
دست باران آورت مانند او بوسیدنی ست

جمع وقتی می کنی نام رضا(ع) را با حسین(ع)
می شود حاصل رضای کردگار عالمین

گرچه دعبل نیستم قابل بدان این شعر را
یک نخ پیراهنت هم می دهد ما را شفا

 

شكيبا غفاريان

کلمات کلیدی این مطلب :  امام حسين (ع) ، امام رضا (ع) ، غزل مثنوي ، ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/9/30 در ساعت : 14:18:40   |  تعداد مشاهده این شعر :  937


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/9/30 در ساعت : 14:45:5
آه باران! از نگاه ابری ات فهمیده ام
بی قراران را نباشد غیر باریدن ، قرار

درود... درودها شاعر... مأجور باشید

.................................................

حضور صميمانه و گرمتان را ارج مي نهم
لطفتان مستدام جناب افخمي اردكاني بزرگوار
محمدرضا بداغی
1392/10/1 در ساعت : 13:14:26
درو بر شما
چه احساس پاک و صفایی در سروده تان موج می زند .
احسنت
بسیار زیبا و ارزشمند
خواندم و آموختم

..........................................

لطف دارید جناب بداغی بزرگوار
حضور پرمهرتان را ارج می نهم
متشکرم
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/30 در ساعت : 21:30:15
کهف می خواند سری بر روی نیزه رو به تو
پاره پاره حنجری بر روی نیزه رو به تو

سلام و عرض ادب بزرگوار
لحظاتتان سرشار از عشق به اهل بيت باشد
در سايه عنايات خاصه امام زمان ماجور باشيد

....................................................

سلام و سپاس از عنايت و محبتتون
التماس دعا..
بهناز دهقان
1392/10/3 در ساعت : 15:12:35
مشک دارد خون چکان می آید از سمت فرات

آه! دریا نیمه جان می آید از سمت فرات

نویسا باشی شاعر


سلام دوست خوبم
ممنون از حضور صمیمانه و نظر لطفت
مانا باشی عزیزم
عبدالله عمیدی
1392/9/30 در ساعت : 14:48:32
سلام
دروتان
زیبا و مناسب زمان
موفق باشید

.........................................

سلام و سپاس از نگاه زيبابينتان
مانا باشيد جناب عميدي گرامي
صمد ذیفر
1392/10/1 در ساعت : 18:46:23
سلام .
درود بانو غفاریان گرامی.
زیبا بود و به دل نشست .
سرافراز باشید.

آه باران! از نگاه ابری ات فهمیده ام
بی قراران را نباشد غیر باریدن ، قرار

ابرها را گوشه ی چشم تو جاری می کند
گـــَردِشش هفت آسمان را آبیاری می کند

..........................................

سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
سپاس از نگاه زیبابین و نظر لطفتان
حضورتان مایه ی دلگرمی ست .
پایدار باشید
داود نصیری
1392/9/30 در ساعت : 23:2:57
زيبا بود و پر معنا
ماشاالله

............................................

ممنون نگاه زيبابينتان
لطف داريد ..
زینب کوشکی
1392/10/1 در ساعت : 12:7:39
زیبا بود. بهره بردم. مأجور باشید

.........................................

زیبا حضور شماست زینب خانم عزیزم
سپاسگزار محبتتون هستم
حامد خلجی
1392/9/30 در ساعت : 16:58:34
سلام خانم غفوریان گرامی
درود برشما

........................................

سلام و سپاسگزار از حضور و نظر لطفتون جناب خلجي بزرگوار
علی گیاهی
1392/10/1 در ساعت : 20:17:13

درود برشما و شعر زیبایتان /ماجور باشید

بهره بردم

...................................................

سلام جناب گیاهی بزرگوار
متشکرم از حضور و عنایتتون
لطفتون مستدام
رضا محمدصالحی
1392/9/30 در ساعت : 14:26:16
تربتت مانند خاک کربلا بوئیدنی ست
دست باران آورت مانند او بوسیدنی ست

درود بر شما سرکار خانم غفاریان

دست مریزاد ... ماجور باشید

.............................................

سلام جناب محمدصالحي بزرگوار
درود بر شما و نگاهتان
دکتر آرزو صفایی
1392/10/1 در ساعت : 12:8:48
درود شکیبای عزیزم
نفیسه ی زیبایتان را خواندم
اجرتان با صاحبش بانوی شاعر

.........................................

سلام آرزوی مهربان و دوست داشتنی
ممنون از همراهی صمیمانه و همیشگی ات دوست خوبم
مانا باشی
وحیدعظیم پور
1392/9/30 در ساعت : 17:20:19
بیقراران را نباشد غیر باریدن قرار

...........................................

نگاهتان را سپاس
مانا باشيد
حمید خصلتی
1392/10/2 در ساعت : 10:51:25
با شروع شعر فکر کردم با غزلی روبرو هستم با ردیف تا ابد،اما بعد از بیت سوم شعر به مثنوی تغییر کرد که چندان خوشایند نبود.در شعر آیین بیشتر مطالعه فرمایید.
مصراع هایی از این دست در رساندن پیام ومحتوای مناسب وصریح به مخاطب ناتوان مانده اند:
می کند در خوشه هایش زهر تاک شعله ریز
مصراع دوم این بیت:
می دود آسیمه سر در چشم هایت ذوالجناح
کودکی در دست دارد پای او با اشک و آه
چگونه ذولجناحی که می دود کودکی پای اورا در دست دارد.تصویری که به ذهن میرسد این است که کودکی پای اسبی در دست دارد ومی دود
البته مشخص است که قصد شاعر چیزی شبیه به این بیت بوده است:
بردوپای اسب من پیچیده دست کوچکی
باز کن از ساق او نیلوفرم را زینبم


زحمت تان برای سرایش شعر آیینی بسیار قابل تقدیر است. زنده باشید وشاعر بمانید

.........................................................

سلام جناب خصلتی بزرگوار
از دقت نظرتون سپاسگزارم .. از توضیحات و راهنماییهای خوبتون هم همینطور
آموختم و بهره بردم ..
مطمئنا انتقادهای به جا و خوبتون در بهتر شدن آثار بعدی ام مؤثر خواهد بود
لطفتون مستدام
پاینده باشید
بازدید امروز : 37,363 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,201,674
logo-samandehi