...چون خبر به محمد حنفيه رسيد خود را به كاروان رساند و زمام ناقه امام را گرفت و گفت : «اي برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شوي؟» حضرت فرمود :
«ديشب رسول خدا به خوابم آمد و گفت : اي حسين! بيرون رو كه خدا خواست تو را كشته ببيند».
.
.
.
به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را
ما رضاییم به تقدیر الهی اما
آن چه دیدیم همه، لطف خدا بود به ما
آن چه دیدیم همه نور جمال ازلی است
کربلا عاشق دیدار حسین بن علی است
کربلا گر چه بلا، خاک شفیع الناس است
متبرک شده با خون دل عباس است
متبرک شده با غیرت هفتاد دو مرد
همه با عشق ولایت، همگی تشنه درد
روزگاری است که مردان جهان می شنوند
که زنان حرم خون خدا شیر زنند
کودکانی که بزرگند و سترگ افتادند
مثل شیرند که در گله گرگ افتادند
کربلا شور حماسه است پُر از زیبایی ست
پُر از احساس پُر از عشق پر از شیدایی ست
به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را
غنچه های حرم عشق که پر پر شده اند
گل نورند و در این دشت منور شده اند
()
تا نیابد خللی دین خدا خون از ما
تا نخشکد گل آیین خدا خون از ما
های و هیهات که ما اهل ذلالت باشیم
حق در این است که فرزند شجاعت باشیم
هیچ گاه از عطش آب ننالید حرم
تشنگی شربت عشقی ست که نوشید حرم
تشنگی باعث فخر است خدا می داند
تشنگی می کندت مست خدا می داند
جرعه ی معرفتی ؛ تشنه ی آنیم همه
قدر جامی که بلا داد بدانیم همه
در بلا هم همه جا نور خدا را دیدیم
»آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم»
محسن رضوی