ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اخوان : نو پرداز خراسانی سرود…گفتگو پرداز : خانم مینو وزیری




 



اگرچه گرمای تابستان جنوب اجازه نداد زودتر از این به دیدار شاعر خراسانی که اکنون در خوزستان و آبادان زندگی می کند ، بشتابیم ، اکنون به جبران این تاخیر می توانیم ساعتها از حضور یکی از بهترین شاعران امروزی سرزمینمان کسب فیض کنیم. شوق گفتگو بسیاراست ، اما شاعر خود از تخلص و چگونگی گزینش این نام سخن می گوید : " در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم ، به یک انجمن ادبی دعوت می شدم که استاد کهنسالی به نام " نصرت منشی باشی" در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا می شنید ، می پرسید تخلصت چیست؟ او واجب می دانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم. سرانجام یک روز خودش نام "امید" رابه عنوان تخلص بر من نهاد. امید ، " این لکه ابر عابر آفاق نومیدی..." و من همچنان این نام را حفظ کرده ام."...



استاد پیر و تیز هوش که آن زمان اخوان را "امید شعر ایران" خواند ، شاید نمی دانست که اخوان را عشق شاعر کرد، اما شما بدانید که خودش می گوید : " نوجوان بودم ، شاید 15 – 14 ساله ، در آن عالم به دختری تعلق خاطر پیدا کردم و تا آن زمان هیچ نوع برخوردی با شعر نداشتم و اصلا در رشته فنی تحصیل می کردم . درآن زمان برای خود رازی پیدا کرده بودم و اغلب ، تنها که می ماندم ، شعر قدما را می خواندم . پدرم بزرگان شعر فارسی را می شناخت و شعرهاشان را می خواند. وقتی که با شعر گذشتگان بیشتر آشنا شدم ، ناگهان متوجه شدم که من خود حرفی دارم ، غیر از حرف آنها . غصه ام زیاد شده بود و گله های فراوان داشتم و در خلوتهای بسیارم – معتقدم برای هر شاعر خلوت ضرورت سازندگی دارد- خودم را شناختم . پدرم عطار و طبیب با تجربه ای بود . برایم کتابها خرید و به سبب توجه و تشویق او ، به طور جدی به شعر و ادب رو آوردم و از این زمان شعر و شاعری برایم حکم مرکب کوچکی را پیدا کرد که با آن راه زندگی را بپیمایم . 



به زودی با نیما آشنا شدم ، در حالی که با شیوه های قدیم شعر در آن حد که جوانی جوینده و علاقه مند مجال داشته باشد آشنا شده بودم. به نظر من شیوه های قدیم مجال محدودی بود. نیما به مرکب من چرخی افزود و مرا به جلو راند. و من که همیشه معتقد بودم که شاعری یک نوع پیامبری فردی ست، شعر برایم جذبه ای جادویی و مذهبی پیدا کرد و رنگ و راه اصلی زندگیم شد."



 اگر که اخوان به شعری که نیما مبتکر آن بود ، توجه و اعتقاد مخصوص نشان می دهد ، از سر دقت و تجربه و آزمایش است. اخوان شعر قدیم ایران را خوب می شناسد ، همچنان که شعر و ادبیات عرب را. او علم شعر وشاعری خوانده است و قول و غزل به شیوه قدیم بسیار دارد.اگر چه از سر آزمون به سرودن شعر آزاد امروزی هم دست زده است. اگر چه آنها را فقط آزمایش و تجربه می خواند و معتقد است که آنچه در شعر بیوزن گفته است ، فقط به همان شکل می توانسته بگوید و برایش دلنشین بوده است.اخوان به لزوم موزون بودن شعر فارسی معتقد است و می گوید : "هر ملتی برای خود تربیت ذهنی و سنتی ویژه ای دارد. مردم ما شعری را که خالی از ترنم و وزن باشد شعر به معنی کامل نمی شناسند .البته ما امروز شعر منثور هم داریم. اما این آن شعری نیست که واگو شود ، یعنی مردم حفظ شوند و زمزمه کنند و بخوانند. وزن شعر ما می تواند عروضی قدیم باشد یا نیمایی ، یا ترانه های عامیانه ، به هر حال ضرب وریتم ضرورت شعر ماست. 



در اتاقی که به گفتگونشسته ایم و در ودیوار های آن را قفسه های کتاب پوشانده است ، در گوشه ای تاری به دیوار آویخته است . از شاعر می پرسم : " بدون تردید شما با موسیقی سرو کار دارید ، در میان شعر هایتان قولی در ابو عطا یا کرشمه ی درآمد و بازگشت و قولی در سه گاه و ... را خوانده ام. "



جواب می دهد : " پیش از اینکه با شعر آشنا شوم ، با موسیقی آشنا شدم. در همان روزگار عاشقی ، همان زمان که به دنبال همزبان و همدل می گشتم با تار آشناشدم. به نظر من بین همه ی هنرها رابطه ای وجود دارد ، مخصوصا بین شعر و موسیقی و نقاشی. و در تاریخ ادب ما و همه ی دنیا کسانی که در هنری به حد خاصی می رسند با هنر دیگری هم سر وسری پیدا می کنند. مثلا رودکی و فرخی ...میان قدیمی ها ، و میان شاعران امروزی هم نمونه هایی داریم. سخن شاعرانی که با موسیقی سر و کار دارند ، فصاحت بیشتری پیدا می کند. چراکه در موسیقی کلام ، ضربه هایی به جز ضربه های کلامی هم پیدا می شود.شاعرانی که با نقاشی سر و کار دارند خلاقیت ذهنیشان در تصویر سازی کلام بیشتر می شود. حافظ آواز می خواند ، مولانا موسیقی می شناخت و کلام پر طنینش را زخمه های رباب همراهی می کرد و می بینیم که بیشتر شعر هایش ریتم رقص های صوفیانه دارد. شهریار ساز می زند ، سهراب سپهری نقاشی می کند."



اخوان در کاربرد صنایع بدیعی در شعرش سلیقه و روش خاصی دارد و فقط به آن دسته از صنایعی که سخن را ظریف تر یا در واقع دلنشین تر و جذابتر کنند توجه دارد. عقیده اش را راجع به کاربرد صنایع بدیعی در شعر می پرسم. می گوید : " در روزگار قدیم ، شعر سه فن عمده داشته است : وزن ، قافیه و بدیع. و در بدیع از همان روزگاران دو صنعت وجود داشته است : اول صنایع جهانی و همزاد شعر که به کار گرفتن آنها خود هنری به شمار می رود و دیگر ، صنایع تقلیدی و دست وپا گیر و آرایشهای بیهوده در شعر یا نثر. در هر دوره ی انحطاطی سخنوران به شیوه ی دوم گرایش بیشتری داشته اند درقدیمی ترین کتابهای بدیع که به دست ما رسیده است در حدود 111 صنعت درشعر بر شمرده شده است.و امروز بیش از 450 صنعت نام برده می شود.طی سالیان صنایع شعری عرب و قرآن و غیره به آن افزوده شده است. آنچه مطرود و نازیبا ست صنایعی است که بهره ای به فصاحت وتاثیر و قوت و رسایی کلام نمی رساند و فقط بازیگری های لفظ است. امروز نوترین و پیشتازترین شاعران هم به صنایع ظریف تشبیه و استعاره و ایهام و تکرار به جا توجه دارند. تکرار ؛ صنعت زیبایی است ، زندگی خود نوعی تکرار است ، شب و روز ، سراپای وجود خود ما تکرار آفرینش است.وزن و قافیه در شعر تکرار است.البته شاعر باید آنقدر تجربه و دقت داشته باشد که تکرارش ملال و خستگی نیاورد." 



 



زبان شعری م .امید را نمی توان زبانی ساده دانست . اگرچه از لغات سنگین و قلنبه هم اثری نمی بینم ، وحتی گاه لغات به اصطلاح غیر شعری و نامانوس با شعر را می بینم که سخت به جا وزیبا نشسته است.



اخوان معتقد است که : " کلام فخیم یا ساده به محتوای شعر بستگی دارد. مثلا ساده گویی ماند ایرج یا متشخص گویی مانند ناصر خسرو ، هریک شکل کلام خود را متناسب با معنایی که می خواسته اند بگویند، انتخاب کرده اند .یعنی انتخاب کلام بستگی کامل به موضوعی دارد که شاعر می خواهد بگوید. هرشعری هدفی دارد ،اگر غزل گفته می شود ،اقتضا و تناسب آن در سادگی و لطافت آن است. کلمات غزل باید از میان دو لب به روانی بگذرد،نه اینکه بینحنجره و لب گیر کند ، به خصوص اگر خطاب به کسی باشد . اما در یک شعر حماسی که مثلا درد شکست یک ملت را باز می گوید و طرف خطاب ان زمانه و تاریخ است ، دیگر نمی شود زبان سخن را ساده گرفت .به این ترتیب می بینیم که فرمول و قاعده ای نمی توان به دست داد ، هماهنگی ؛ معنی و شکل کلمات را معین می کند."



اگرچه هرگز برای این سئوال ، جواب روشنی دریافت نکرده ام، اما از امید هم می پرسم :" آقای اخوان ، جه می شود که شما شعر می گویید و شعر در ذهنتان چگونه تکوین و تکامل می یابد؟ "



پاسخ می دهد: " اگر شعر گفتن را به الهام و ماورا الطبیعیه مربوط ندانیم ، باید گفت که امری کاملا غیر اختیاری است. به راستی ناگهان در ذهن جرقه ای می درخشد که باید شعله ای شود، تا دلی بسوزد و یا دستی گرم شود. و البته این جرقه معمولا دلیل و انگیزه می خواهد. من هم از سختی ها فغانم بر می خیزد. سختی ها و مشقات می توانند مادی و یا روحی باشند .یک وقت عشق است و زمانی مرثیه. به علاوه آدمی مثل من ، به سرزمینش تعصب و عشق دارد، تامل و قریحه اجتماعی دارد ، من بدون اینکه پیغمبر باشم غم امت می خورم."



پیش از این نیز بارها نوشته اند و گفته اند که شعر اخوان ، شعری اجتماعی است و آینه ی حوادث زندگی مردم .



بسیاری معتقدند شعر سنتی ایران در واقع به یک سیر قهقرایی و عقب گرایی رسیده بود و به سیر عادی ادب این مملکت لطمه زده بود. اخوان می گوید: " به نظر من، سبک هندی که در زمان نادر شاه متداول شد در واقع سیری قهقرایی و بازگشت بود.آن زمان ، مناسبترین زمان برای ظهور کسی مانند نیما بود. یعنی نیما شاید حدود 150 سال دیر آمد.



باید گفت شعر امروز ایران دنباله ی شعر قدیم است و باید به اینجا می انجامید. نیما از 50 سال پیش به قول خودش، خاری بود که رشد کرد. البته نیما هم می توانست بهتر باشد. به نظر من نیما یک ضرورت شعری ایران بود. من همواره با همه ی عیب و حسن او ، ستاینده اش خواهم ماند."



 



آقای اخوان، زبان شعر امروز که اصولا میدان وسیعی پیدا کرده است ، به نظر شما ، زبان فارسی را رو به ابتذال می برد؟



من درست به چیزی که می گویید علت ابتذال زبان امروز شده ، امتیاز می دهم. راحتی کاربرد لغات ، امتیاز زبان است. کسانی که زبان امروز را رو به ابتذال می بینند،به علت ناتوانی است که در ادراک حرکت درست دارند.به نظر من بدون شک در این دوران هم مانند دیگر دوره ها کسانی هستند که واقعا کار را به فساد کشانده اند، ولی امکانات زبان اصولا بیشتر شده و همین پیوندی که با فرهنگ غربی پیدا کرده، زبان سخن گفتن را آسانتر کرده است. تصنع ها و انشا های سخت از میان رفته است و زبان رو به تکامل می رود. پیوند های زایا و زنده پیدا کرده، حتی زبان عامه به زبان ادبی کمک کرده است. البته شیوه ها متفاوت است. مثلا شیوه ی نگارش چوبک و گلستان با یکدیگر متفاوت است ، اما هردو درست و دلچسب است.در حالی که در زمان سعدی یا مولانا فقط زبان آنها معیار بود.وضع امروزی دلیل رشد و پرورش زبان است.



بیش از 5 ساعت است که با اخوان شیرین سخن و خانواده ی مهربانش نشسته ام. جز کوتاه کردن سخن علی رغم میل باطنی چاره ای ندارم. اگرچه فرصتی هم نیست، تا چند ساعت دیگر آبادان را ترک می کنم و می دانم که خاطره ی گفتگو با اخوان ؛ این شاعر درویش را که به گفته ی خودش ، زردشت و مانی و مزدک را در ذهن خود آشتی داده است ، هرگز فراموش نخواهم کرد.



بازجانبخشی به گفتگو یی که در مجله ی پیک جوانان آذرماه سال 1352منتشرگردید.


کلمات کلیدی این مطلب :  اخوان ، : ، نو ، پرداز ، خراسانی ، سرود…گفتگو ، پرداز ، : ، خانم ، مینو ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/5/9 در ساعت : 4:5:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  1610


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 48,361 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,212,672
logo-samandehi