...سکوت کرد ه و با خود دقایقی تنهاست
اگرچه بر لبش آن زهرـ خند ناخوانده
{حکایتی ست که با ما همیشه می گوید } :
ـ جراحتی ست که مهمان عاشقی تنهاست...
*
کدام ساعت و عصر از کدام سال و خزان؟
طواف ساده ما گرد حوض خالی بود
به نقل گفته و ناگفته "ماجرا"یی چند
میان ما ولی از جمع ما جدا
{ تنها نه من که هر که در آن حلقه بود میدانست }
چه کهنه راوی غمگین و صادقی تنهاست
همو که گوشه زندان کوچک پاییز
{ ـ چه مدت ست؟
ـ گمانم به عمر میمانست }
_ به لطف دختر عمویش بگو زنش طاووس _
شکست خورده طوفان زندگی
اکنون
به گل نشسته یکی پیرـ قایقی تنهاست
چنانکه فارغ ازین جمع و ماجرا
پیداست
میان همقفسان قدیم و تازه خویش
{همیشه و همه جا نیز این روایت بود }
که "جور دیگر"ی انگار شاتقی تنهاست...
www.alireza-kashani.blogfa.com
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/8 در ساعت : 12:12:18
| تعداد مشاهده این شعر :
1272
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.