ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بخواب ماندلا



آه ماندلا!
ای سیاه آفتابی!
اینروزها مردم جهان
بزرگت می خوانند
و شاعران
برایت شعر می گویند
اما من
به آن پیرهن پر نقش ات
نگاه می کنم
و لبخند می زنم
به لبخندت
که از بیست و هفت سال زندان
خسته تر است
و از نود و پنج سال زندگی
کهنه تر!

بیداری تاوان دارد
بخواب ماندلا!
اینجا هوا خوب نیست
برف که می بارد
یخ می زنیم
باران که می بارد
خیس می شویم
آفتاب که می شود
عرق می ریزیم
و هیچ وقت
نق نق هایمان تمامی ندارند
فکرمان
از عینک های آفتابی و
پالتوهای زمستانی
جلو نمی زند
و دغدغه هایمان
از محدوده ی جیب
فراتر نمی رود

ما هیچ شباهتی
به تو نداریم سیاه مرد !
پوستمان سفید است
گردن مان نازک است
بدون ضد آفتاب
بیرون نمی رویم
و به کِرِم های ضد چروک
اعتقاد عجیبی داریم...
ما روحمان را فروخته ایم
و جسممان را
به مدرن ترین شیوه های به بازار آمده
فربه می کنیم

آه ماندلا! ماندلا! ماندلا...!
ما چه می دانیم
بیست و هفت سال زندان
چه طعمی دارد
ما چه می دانیم
خورشید
زیر پوست سیاه
یعنی چه؟
ما چه می دانیم
شلاق چیست
گرسنگی چیست
و تبعیض نژادی
حاصل نبوغ کدام دیکتاتور است...

بگذریم
چیز مهمی نیست
آرام باش
چشمهایت را ببند ماندلا
دیگر تمام شد
آزاد شدی
از نود و پنج سال
زندان با کار ِ سخت
چشمهایت را ببند...
ما بیداریم
و برایت شعر می گوییم
بخواب آفریقا !
کلمات کلیدی این مطلب :  نلسون ماندلا ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/9/16 در ساعت : 16:19:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  1923


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق ایزدی گنابادی
1392/9/18 در ساعت : 23:15:30
سلام بر شاعر محترم
شعر بر محور مدح و ستایش می چرخد معمولا این اشعار مواد خام تصویری خود را از زندگی و لایه های زندگی اجتماعی ممدوح وام می گیرند و چندان شاعر برای خلق مضمون پردازی به زحمت نمی افتد
شعر با ترکیب سیاه افتابی شروع می شود و با همین ترکیب نیز متوقف می گردد چرا که در هیچ فرازی ، شعر نتوانسته است به سطحی از جوهره ی شعری این ترکیب نزدیک شود جز انجا که از تعبیر خورشید زیر پوست سیاه برای ممدوح خود استفاده می کند که انصافا زیباست تقابل خورشید با سیاهی پاردوکسی معنا زا ،شاعرانه و غافلگیر کننده ایجاد کرده است

واما این شعر می توانست با بهره گرفتن از فشرده گویی و استفاده از ظرفیت های مغفول در شعر سپید ،کوتاه تر از انچه شکل گرفته است ؛شکل بگیرد .
سادگی در بعضی از پاره ها به بلاهت و ساده اندیشی منجر شده است و درغافلگیری مخاطب ناموفق است همچنین منطق نثزی که بر شعر حاکم است به لحاظ فرم و شکل مشکلاتی را ایجاد کرده است
در این شعر بالای 45 فعل بکار رفته است که با اندکی تلاش و یک ویرایش سرپایی می توانست به یک پنجم این تعداد کاهش یابد
یخ می زنیم در برف
باران خیسمان می کند
تغییر یافته پاره ای از شعر است که به راحتی دو فعل را از دور خارج می سازد تعدد فعل در شعر ازاد کلام را از فعالیت شاعرانه خارج و به کنشی منفعلانه نزدیک می سازد
خواهر محترم آگاه باشند این حکم کلی نیست که همه جا مصداق داشته باشد و نسبت به فضل و شرایط اعمال شعر متفاوت می شود
و اما حقیر به هیچ عنوان قصد وارد شدن به محتوا و دعوای نخ نمای صدق و کذب را ندارم اما بهتر است وقتی در خصوص شخصیت های سیاسی و این جهانی شعر گفته می شود قدیس مدارانه و ستایشی محض نباشد و به فهم و برداشتهای متکثر مخاطب نیز اعتنا شود بسیار خوب بود در این شعر وقتی که شاعر گفته ست این روزها مردم جهان بزرگت می دارند به طیف گسترده و متنوع این مردم نیز اشاره می کرد " از ایه الله احمد خاتمی تا نتانیاهو و شاعرانی در دو طیف کاملا متفاوت از ... تا ... " با این تمهید اثر از کلی گویی خارج می شد و کشفی در خور نیز صورت گرفته و مخاطب وارد مفاهمه و در گیر ذهنی با شعر می گشت
وجود تصاویر عقیم و بدون انعطاف نیز در این شعر آسیب زاست اگر تصاویر از لابلای تخیل سالم و عبور نکنند اساسن شعری تولید نخواهد شد
پاره هایی از قبیل
ما هیچ شباهتی
به تو نداریم سیاه مرد !
پوستمان سفید است
گردن مان نازک است
بدون ضد آفتاب
بیرون نمی رویم
و به کِرِم های ضد چروک
اعتقاد عجیبی داریم...
ما روحمان را فروخته ایم
و جسممان را
به مدرن ترین شیوه های به بازار آمده
فربه می کنیم
گرچه توصیف واقعیت مناسبی است و ازنظر محتوایی نیز ارزشمند و حکایت ا ز دغدغه تحسین بر انگیز شاعر دارد اما چندان شاعرانه نیستد
حتی به لحاظ محتوایی نیز بر المانهایی تکیه شده است که گویا تمام ارزش و مقدار ممدوح در این است که رنگ پوست وی با ما متفاوت است او سیاه است و ما سفید و همه ی خوبی او و بدی ما از همینجا سر چشمه می گیرد
و نهایتا اینکه همین ترکیب ای سیاه افتابی و همچنین تعبیر خورشید زیر پوست سیاه می تواند تنها دستاورد مقبول این شعر باشد که البته کافی نیز هست
خداوند شاعر و خانواده ی محترمشان را حفظ داشته باشد
حمید خصلتی
1392/9/22 در ساعت : 9:11:20
با سلام:
شعر سپید یا آزاد سهل وممتنع است.ساده از آن جهت که اگر شعر سپید موفق وتاثیر گذاری ببینم میگوییم چقدر ساده نوشته شده است ومعمولا شاعران این قالب را تجربه می کنند وتراوشاتی از ذهن را بر کاغذ می آورند که بسیار درصد پایینی از این تراوشات به سپید نزدیک میشود واین هم ویژگی ممتنع بود آن است که آن را دست نیافتنی می کند.شعر سپید نیاز به تجربه بالایی دارد که به نظر بنده تبحر در شعر سنتی واشراف بر فنون گوناگون ادبیات فارسی می تواند مقدمه خوبی برای شعر سپید باشد.آنچه بیشتر در اشعار آزاد به چشم میخورد خیال انگیزی وپرواز شاعر در آسمان خیال است و این سیر در آفاق تصاویری خلق میشود که گاه فقط از شعر سپید بر می آید .این مقدمه گونه شاید در خوانش شعر شاعره محترم روزنه هایی برای بحث باز کند.
ای کاش شعر با سیاه آفتابی شروع می شد
شروع شعر با آه ماندلا بسیاری از غافلگیری هایی را که شاعر میتوانسته در ادامه ایجاد کند از بین برده است.درحقیقت برگ برجسته ی شعر در ابتدا رو می شود.هرچند با تصویرزیبا وپارادوکس سیاه آفتابی موافق نباشم ولی شروع خوبی برای شعر بوده است وایجاد سوال برای مخاطب میکند البته اگر سطر اول یعنی آه ماندلا حذف شود.
در ادامه واگویه ای با ماندلا اتفاق میافتد که خالی از هر گونه شاعرانگی است والبته به سطر زیبایی ختم میشود که میتوانست مخاطب را با ادامه یی زیبا در شعر همراه کند.
اما من به پیراهن پر نقش ات نگاه میکنم
این سطر میتوانست شعر را زیرو رو کند اگر ادامه ای خیالی استعاری وشبیه به اینها به شعر داده میشد ولی وقتی به لبخند شاعر منتهی میشود واتفاقا این لبخند مارا به فضای واقعی یک لبخند راهنمایی میکند، زیبایی سطر"به آن پیراهن پر نقش ات"در ادامه محو میشود.شعر میتوانست در این قسمت با حذفیاتی روبرو شود.مثلا اگر ارتباط مستقیمی بین پیراهن پرنقش وزندان اتفاق می افتاد شعر گونه ی دیگری می شد:به آن پیراهن پر نقش ات فکر میکنم که از سالها زندان خسته تر است.
شبیه به همین پاره غلامرضا بروسان دارد:
گاهی به آخرین پیراهنم فکر می‌کنم
که مرگ در آن رخ می‌دهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
اما این پاره:
بیداری تاوان دارد
بخواب ماندلا!
اینجا هوا خوب نیست
برف که می بارد
یخ می زنیم
باران که می بارد
خیس می شویم
آفتاب که می شود
عرق می ریزیم
و هیچ وقت
نق نق هایمان تمامی ندارند
فکرمان
از عینک های آفتابی و
پالتوهای زمستانی
جلو نمی زند
و دغدغه هایمان
از محدوده ی جیب
فراتر نمی رود
در عین سادگی از تصاویری استفاده کرده است که با طنزی تلخ به خورد مخاطب می رود:ساده ترین اتفاقات رابه چالش میکشد:ما از برف یخ میزنیم هر چند طبیعی است ولی شاعر قصد دارد بگوید ما نازک نارنجی هستیم.پیام شعر اینست چرایخ میزنیم؟چرا خیس میشویم که البته به نظر من هم یخ زدن هم سرد شدن نمادین هستند.
در این پاره اما: ما هیچ شباهتی
به تو نداریم سیاه مرد !
پوستمان سفید است
گردن مان نازک است
بدون ضد آفتاب
بیرون نمی رویم
و به کِرِم های ضد چروک
اعتقاد عجیبی داریم...
ما روحمان را فروخته ایم
و جسممان را
به مدرن ترین شیوه های به بازار آمده
فربه می کنیم
دست ودل بازی شاعر بیداد می کند
نخست میپرسم چرا سیاه مرد؟چرا مرد سیاه نه؟چه آفرینشی در این تغییر اتفاق افتاده است؟
گاهی ساده حرف زدن خودش به مخاطب درسیر شعر کمک می کند می توانست اینگونه باشد:
ماهیچ شباهتی به تو نداریم مرد سیاه.
هرچند با این ساختار هم موافق نیستم به واسطه ی اینکه خیلی به نثر نزدیک است.
در این پاره میشود کمی صرفه جویی کنیم وبه جایآوردن این واژه ها:
پوستمان سفید است
گردن مان نازک است
بدون ضد آفتاب
بیرون نمی رویم
همه را در سطر زیرین آن ترکیب کنیم:
ما به کِرِم های سفید کننده و ضد چروک
اعتقاد عجیبی داریم
حتی در ادامه روحمان را فروخته ایم و...می توانست نباشد مگر کرم های ضد چروک وسفید کننده نمی تواند نمادی از همین ها باشد؟
بگذاریم مخاطب خودش قدری شاعرانه با ما همراه شود..
ماهیچ شباهتی به تو نداریم مرد سیاه
ما به کِرِم های سفید کننده و ضد چروک
اعتقاد عجیبی داریم
آه ماندلا زندان چه طعمی دارد..
ادامه شعر از آه ماندلا به بعد دچار شعار زدگی شده است و مارا به فضاها وگاه ترکیب هایی روبرو میکند که قبلا انرژی شان از دست رفته است مثلا
خورشید
زیر پوست سیاه
یعنی چه .... یاد آور نام فیلم زیر پوست شهر
چشمهایت را ببند...
ما بیداریم
و برایت شعر می گوییم
بخواب آفریقا ...........یاد آور کوروش بخواب ما بیداریم
بع داز اینکه اینهمه این شعر رابه مسلخ بردم بزرگترین آسیب این شعر را دست ودل بازی در استفاده کردن از واژه ها می دانم.اگر قدری در کاربرد واژه ها در شعر خست به خرج بدهیم تصاویر زیبایی که در جای جای این شعر نیز در زیر آوار کلمات گم شده اند رخ نمایی می کنند.
یا حق.به امید موفقیت شاعر.
وحیده افضلی
1392/9/20 در ساعت : 12:36:23
سلام بر استاد ایزدی گنابادی بزرگوار
نقد شما بر شعر ماندلا را الان خواندم و بسیار تا بسیار از آن استفاده کردم. توصیه ها و تذکرهایتان برایم بسیار جالب و ارزشمند بود. انشاالله در شعرهای بعدی به آنها توجه کرده و در فرصت مناسب این شعر را نیز اصلاح خواهم کرد. باز هم تشکر می کنم. زنده باشید
مهشید رهبری
1392/9/23 در ساعت : 18:7:45
دیگر تمام شد
آزاد شدی...
.
.
بخواب آفریقا
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/9/16 در ساعت : 22:55:12
درود بر شما
سپیدی سرشار از تلنگر و به اسلوب حکیم
موید باشید
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1392/9/17 در ساعت : 18:52:13
درود بر خانم افضلی


بسیار زیباست


دست مریزاد
رضا فانی
1392/10/2 در ساعت : 8:58:31
سلام و عرض ارادت.. همچنین عرض تسلیت به مناسبت اربعین سالار شهیدان و شهدای کربلا.. از اینکه یک ماه غیبت داشتم و مدتی از خوندن عزلهای زیبای شما و دیگر دوستان محروم شدم به حال خودم غصّه میخورم...
اشعار محرّمی زیباتون رو خوندم و از تک تک ابیاتش لذّت بردم و استفاده کردم..
امّا.. شعر ماندلا حقیقتا یک کار متفاوت بود که از شما خوندم .خواستم به نوبه خودم عرض کنم که شعر فوق العادّه ای بود .. از اینکه میبینم در همه عرصه ها شعر را بهانه میکنید و درس اخلاق میدید خیلی خوشحالم و براتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت میکنم..
.................................................................
ممنونم از شما
به من لطف دارید
التماس دعا
مدینه ولی زاده جوشقان
1392/9/19 در ساعت : 9:5:37
آفرین و درود بر شما
لذت بردم ،زنده باشی و در پناه حق
دکتر آرزو صفایی
1392/9/16 در ساعت : 19:38:37
درود وحیده جان
زیباست
دست مریزاد
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/16 در ساعت : 17:19:29
سلام و عرض ادب
بسيار زيبا و به جا بود
موفق باشيد
حامد خلجی
1392/9/17 در ساعت : 18:13:24
درود بر شما
سپید پر اندیشه ی بود
محمدرضا بداغی
1392/9/18 در ساعت : 11:17:57
درود بر شما
زیبا سروده اید
حسین نبی زاده اردکانی
1392/9/16 در ساعت : 23:45:52
درود و دست مریزاد.
ما بیداریم
و برایت شعر می گوییم
بخواب آسوده
زیرا آفریقا بیدار است
وبیداریش را مرهون تست
و وجدان های سیاه سفید پوستان نژادپرست
سفید شد با سفید شدن موهای تو در زندان
علی برزگری خانقاه (تنها)
1392/9/18 در ساعت : 0:38:40
بیداری تاوان دارد
بخواب ماندلا!
محمد حسین انصاری نژاد
1392/9/16 در ساعت : 23:45:15
سلام.
بجاودردمندانه بود.دربیان رنج هاودردهای انسان سرگردان امروز،موفق ترباشید.
یاحق
خلیل ذکاوت
1392/9/24 در ساعت : 7:32:9
سلام
خیلی خوب
آفرین
....................................
سلام
ممنون
زنده باشید
حمیده میرزاد
1392/9/17 در ساعت : 19:19:33
سلام وحیده جان

بسیار زیبا ..

نق نق هایمان تمامی ندارند
فکرمان
از عینک های آفتابی و
پالتوهای زمستانی
جلو نمی زند
و دغدغه هایمان
از محدوده ی جیب
فراتر نمی رود


حقیقتی نا تمام استتتتت..
بازدید امروز : 7,232 | بازدید دیروز : 17,300 | بازدید کل : 124,755,663
logo-samandehi