ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مرثیه‌ای برای هامون
بخشی از دریاچه هامون در ایران و بخش دیگر آن در افغانستان واقع شده است. این دریاچه که در اثر خشک‌سالی‌های پیاپی’ سده‌ها پیش مسیر خشکی را طی می‌کرد’ امسال به صورت کامل خشکید و ریگ¬های روان آمدند و بر قامتش کفن شدند. هامون از هیرمند سیراب می‌شد که سرگاه آن’ کوهپایه‌های مرکزی افغانستان (هندوکش و بابا) است. با توجه به جایگاه دریاچه هامون’ در تاریخ و اسطوره‌های ایران باستان’ خشکیدن آن پیش از آن که یک فاجعه طبیعی باشد’ یک فاجعه فرهنگی و تمدنی است
یک ماه پیش (15 آبان) کنگره شعر هامون در زابل ایران برگزار شد. این غزل مثنوی  را در آن کنگره ارائه کردم اما به دلیل مشکلات پیش‌آمده برای تحصیلم’ فرصت نشر آن  در وب’ پیدا نشد. اینک آن را تقدیم شما می‌کنم.
 
 
 
از هرچه که چشمه است تو گلچین شده بودی
رقصیده و رقصیده و شیرین شده بودی
 
از سلسله دایتی و مرو و غدیری
تو دخترک لب شکر بند امیری
 
زرتشت پیمبر، شده، مهمان لبانت
آیات اوستا است از آن بوسه، نشانت 
 
یک بوسه که دین گشت به تاریخ لبت بود
دینی که برین گشت به تاریخ لبت بود[1]
             
ای بوسه که از لب لب هلمند چکیدی
ای بوسه که از قلب خداوند چکیدی!
             
ای بوسه! چرا سنگ شدی یک شبه بر لب
از چیست که خرچنگ شدی یک شبه بر لب؟!
 
من قصه هامون شدنت را بسرایم
یا یک شبه مدفون شدنت را بسرایم؟
 
 
 
ای موج! که با خاک شدی یک شبه، یکسان
شب نیست دگر، صبح شده گیسو برافشان
 
دریا که تو صحرا شده‌ای زود ز جا خیز!
هم قد تابوت نداریم به پا خیز!
 
بی‌بال شده دور و برت هرچه پرنده
برپای تو موجی است ز ماهی جهنده
×××
لب‌های تو از تشنگی آب ترک خورد
یا از غم تنهایی سهراب ترک خورد؟
 
در ابر چه دیدی تو در آن لحظه آخر
کاز صبر بریدی تو در آن لحظه آخر؟
 
آن لحظه بگو قطره در آیینه چه می‌گفت؟
سهراب که جان داد، به تهمینه چه می‌گفت؟
 
خنجر که برون آمد از آن سینه، چه دیدی
آن لحظه بگو در دل تهمینه چه دیدی؟
×××
دریاچه یکتای تو از رود درخشان
روشن شده از جزر و مدت خاک خراسان
 
از قحطی باران نه که از قحطی یاران
ترقید دلت، پاک، زدی سر به بیابان
 
بی‌آب شدی خواهر من! ابر خجل ماند
از دست مسلمانی من گبر خجل ماند
 
هامون که نباشد چه توان گفت ز فرهنگ!  
ای کاش که بی‌بال شود «باشه» [2] نه بی چنگ!
 
ما نیک نبودیم به پندار و به کردار
ناگاه تو خالی شدی از طاقت دیدار
 
سیستان شده سر تا به قدم مرثیه‌خوانت
از غم شده خم قامت زن‌های جوانت  
 
زانو زده، غم کرده بغل، دختر رزها
از گریه دگر کور شده دیده گزها
 
یک روز اگر باز سر از خاک کشیدی
یک نعره تو از حنجره تاک کشیدی
 
آنگاه که این حوض چه کوثر شده باشد
هامون چقدر شهر کبوتر شده باشد!
 
مرغان مهاجر همه فرخنده به پرواز
انگار که زرتشت پیمبر شده باشد
 
 
دریاچه دگر مرز نباشد پریان را
هر جا که قفس بوده، همه پر شده باشد
 
زلف پریانت که فرو رفته به شن‌ها
آویخته بر شانه دلبر شده باشد
 
تبعیض که چون ماسه روان است به هامون
در سایه سوشیانت، برابر شده باشد
 
این فتنه که خشخاش شده بر لب هر جوی
نیزار شده وصل به شکر شده باشد
 
از دیدن دریاچه شوریده هامون
نه چشم که نان همگان تر شده باشد
×××
طفلان اگر از تشنگی دشت هلاک‌اند
یک زن ز شما کیست که هاجر شده باشد؟
 
7/7/ 1392 قم
 قنبر علی تابش



[1]. اشاره به نظریه  نیچه در باره زرتشت
[2]. نوعی پرنده شکاری
کلمات کلیدی این مطلب :  هامون’ قنبرعلی تابش ،

موضوعات :  اجتماعی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/9/15 در ساعت : 18:42:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  913


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 22,033 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,186,344
logo-samandehi