ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مانيفست شعر پولورال

ايده ي شكل گرفتن شعر پولورال ،جابه جا كردن سرحدات شعري بود.اينكه مي توان با نظرگاهي فارغ و فارق از آنچه تاكنون بوده به مقوله اي نگريست و آن را از وضعيت قاعده ،به گزاره اي ديالكتيكي كشاند .با اين استدلال شعر هم مي توانست و مي تواند از قواعد مرسوم ش تخطي كرده و تن به جابجايي و كشف مناظر و نگره هاي ديگرگون بدهد.
يادداشت حاضر بيانيه اي است كه با تداوم  در گفتار و ذكر مصاديق و تمثّل  به نمونه به اثبات نظر راقم سطور خواهد پرداخت.



 

مانیفست شعر پولورال
آيدين ضيايي
(قسمت اول)

این لحظه خروج از بحران است!بحرانی که مدام حاضر می شود و با انکارش ،به مغاک کشیده می شود.ولی این انکار صوری و این تظاهر به نبودن ،به معنای گذر از بحران نیست بلکه حذف صورت مساله است.نگفتن از بحران به مثابه نبود بحران!
بحران ادبیات در شکل و نمود شعر ،چیز ی است که در ادبیات معاصر شکل گرفت.اصلن پذیرش بحران شعری ،ادبیات تغییر را مدیریت می کند.کما اینکه مدیریت بحران زمانی شکل می گیرد که بحران را به عنوان امری اجتناب ناپذیر وارد گفتمان رایج کنیم.
راه خروج از بحران –اگر که راهکاری بشود برایش منظور کرد-مشخصن،یک وضعیت غلبه گر نیست.یعنی ارائه راهکار ،به منزله فراروی و گذر نخواهد بود بلکه صرف پذیرش بحران خود نقطه ی عزیمت و نه قطعن خروج ؛بلکه ورود است.
کشف بحران،کلید واژه ی فتح و گشایش و خروج نیست بلکه آشنایی به مبانی و علل ایجاد بحران است.کشف بحران ،مدعی حل بحران نیست هرچند که ممکن است سوء تفاهم حل بحران را با خود داشته باشد یا وانمود حل مقطعی و ظاهری را به حساب رفع و قطع ریشه ای بکند.
بحران ادبی با مصرف مسکن ها به سمت بهبود نخواهد رفت.بحران ادبی،با حلال های چند ملار در آزمایشگاه های ادبی ،به محلول های رقیق و بی اثر تبدیل نخواهد شد.بحران ادبی با توجه به عمق بحران ،به عمق فرو می رود و در عمق غرق می شود.پس ادعایی برای فراروی در بحران و از بحران وجود ندارد.از این روست که پیش نمی رود تنها فرو میرود.و این عمق؛عمق بحران است.
باید در نظر گرفت که بحران های عمیق همواره ریشه در عمق ندارند .بیایید کمی به سطح بیاییم و مجالی برای نفس گیری و نسق گیری از عمق بحران بیابیم .می شود در بحران زیست و بحران را همزمانی و هم مکانی کرد ولی در این همزادی با بحران ،نقطه ای محاط بر آن یافت که این نقطه بشود ثقل احاطه و تسلط بر وضعیت بحران.
بحران ها ،نقاط فریب را به ماهیت ایجاد شان می نهند و این همان به اشتباه ازلی کشاندن در تظاهرات شان است.بحران ادبی در شعر؛هم مدام کاشفین و رافعین را به دنبال کشف و رفع ماهوی از بحران می کشاند .اینکه "بحران را بیاب،بشناس و چنج کن"! این همان منطق و ادبیات "تولید" و "خدمات پس از فروش" صنعت بورژوازی است که معتقد است تولیدات بر اساس مصرف را بلافاصله و بی تاخیر باید وارد بازار کرد و به چرخه مصرف رساند اگرچه اشکالات و اشتباهات زمان تولید را که ناشی از سرعت و عدم دقت در ساخت و تولیدشان باشد.-تولید کنید؛عرضه کنید؛اشکالات خط تولید را در حین تولید بر طرف کنید باز نایستید هرچند که اجناس ناقص و معیوب وارد چرخه ی مصرف کرده باشید،مهم نیست؛ می توان با تعریف "خدمات پس از تولید و فروش" در حین مصرف و با جایگزین کردن قطعات یدکی محصول مورد نظر بی اینکه چرخ مصرف بایستد و تولید بحران کند صرفن با "چنج" کردن بخشی از محصول ،شکل تولید را مدیریت پس از تولید کنید .این یعنی نادیده گرفتن بحران یعنی بی تفاوتی نسبت به آنچه تولید می شود و صرفن اهمیت تولید ورساندن به مصرف به هر قیمتی!
چون بحران های ادبی در قالب شعری در این چند دهه ی اخیر در شکل تولید و ایجاد شان اتفاق افتاده ،پس تغییر در شکل تولید می تواند نماینده ی خروج از بحران باشد که این همان تغییر در شکل تولید به مثابه حل و گذراز بحران است!
بازار عرضه و تقاضا ؛روال رايج را طي مي كند.اين روال از شدت تكرار ،مورد توجه و مداقه نيست.روال يعني عادت و عادت يعني عدم توجه.انگار كه روال مرسوم روالي ابدي ازلي بوده و قاعده ي بازي تداوم عادت است.تناقض درست همينجاست كه روال عادي ؛توليد بحران ادبي مي كند و بر خلاف شكل مالوف براي بحران (تصور از بحران)در وضعيت خروج از روال و عادت نيست.
بحران ها برهم زننده ي ثبات اند ولي گاهي وضعيت ثبات هم بحران زاست مثل همين وضعيت متمايل به ثبات ادبي.براي ادبيات بايد توليد بحران كرد تا رخوت حاكم در دوره هاي ادبي تثبيت شده شكسته شود .تظاهر به بحران زايي بر خلاف چالش است.تظاهر ،چالش نمي انگيزد .تظاهر در وضعيت استيصال دست به بلوف مي زند تا نماينده ي بر انگيختن شود نه خود بر انگيختن و شدن.
بايد تكينگي و تمايز را وارد بحث كنيم.باید خود را از آنچه بوده تمییز دهیم باید تمیز شویم از هر آنچه که بوده.تمایز وجه مشخصه ی ما خواهد شد...
دیگری بزرگتر دیگری غالب است که همیشه سایه اش سنگینی می کند. دیگری بزرگتر اگرچه به مدلولی مشخص اشاره نکرده اما دالی است که همیشه برایمان عظمت داشته و هميشه موید مان بوده.دیگری بزرگتر همیشه بلندتر بوده یا در مقامی بالاتر مجلس داشته و از همان مجلس بالاتر ما را می نگریسته.مجلس دیگری بزرگتر مانند پله های ختم شونده به پشت تریبون هستند،پله هایی برای رسیدن به محلی بالاتر برای قرار گرفتن نه صرفن رسیدن!که فاعل فعلی نبودن یعنی پله ها مانند نردبان برای رسیدن به مقصدی بالاتر نبوده اند.پله ها همیشه محل انتقال به بالا نبوده اند.گاهی پله ها خودشان مقصد شده اند که انتهایی برایشان برای رسیدن به مقصد متصور نیست.پله ها مقصد بالا بودن شده اند و از بالا دیده شدن؛ از بالا محاط شدن ...پله ها برای بالا رفتن و از بالا تماشا کردن برای بهتر دیدن نیستند.پله ها برای بالا رفتن و بهتر دیده شدن هم نیستند پله ها برای بالا رفتن و تصاحب بالا بودگی اند و متقاعد کردن بالا بودگی شان در مقام دال اعظم اند.دیگری بزرگتر ؛بالا را تسخیر کرده و سایه نگاهش را گسترانیده...
دیگری بزرگتر ،وجه تکین است...وجه تمایز...وجه غلبه...دیگری بزرگتر مستقر است و ثبات وجه ی عمل او ست یا انفعال ش.دیگری بزرگتر ناظر است یا توهم نظارت اش را قبولانده.دیگری بزرگتر معین شده تا قواعد را تعیین کند تا قوانین را مقرر کند و تخطی ها را با حذف و ساقط کردن پاسخ گو شود.
دیگری بزرگتر استقرار ش را با ثبات ثابت می کند و تا ثبات حاکم باشد دیگری بزرگتر ؛دیگری بزرگتری خواهد بود /ماند.
ما می خواهیم از هر بزرگتری اجتناب کنیم.بزرگتر را از برون متن به متن فرا بخوانیم .بزرگتران و کوچکتران شعر را به ائتلاف در یک شعر بکشانیم و مشارکت بر انگیزیم.
مشارکت مورد نظر ما در معنای دال تهی مثل همانی که در توجیه دموکراسی است، نیست.ما با مشارکت؛اینبار می خواهیم که در شیوه ی تولید دست ببریم.ما از شکل تولیدی که مداممان شده بود و سابقن با در هم ریختن اش قصد عبور و گذار ش را داشتیم ؛اینبار با شیوه ی تولید مشارکتی در تولید می خواهیم صفحه ی جدید تغییر را بگشاییم.ما برای عبور از بحران تکرار می خواهیم بحران بیافرینیم و اینبار بحرانی نه برای عبور از بحران بلکه بحران در بحران خلق کنیم.
ما دموکراسی را نه بعنوان دالی شناور که همیشه ارتزاق سیاسی مان را عهده دار بوده و با بلوف های متظاهرانه فریبمان داده بلکه از دموکراسی ای سخن می گوییم که وجه نظر را با التزام عملی یکی می کند و حرف را برای یک بار هم که شده به عمل بدل می کند.
ما با مرگ مولف هم داستان نیستیم.حتا نقطه ی مقابل آن را هم که بازی با مفاهیم در راستای خلق مفهومی تازه است مثل بیان متضاد مفهوم ش مماثل "زنده کردن مولف!" را هم یک شوخی مضحک قلمداد می کنیم.اینبار ما می خواهیم مولف را مکثر کنیم.تا زماني كه مولفین در شیوه ی مشارکتی از تولید شرکت نکنند و شراکت شان نمود عینی و عملی نداشته باشد ما این شیوه از تولید را نخواهیم داشت و ما هنوز از دموکراتیزه کردن تولید ادبی فاصله خواهیم داشت كه در مقام یک مبالغه یا شعار غیر عملی این حیطه از ادبیات را توان تجربه كردن مان نخواهد بود.
ما با شعر پولورال می خواهیم که مرز ها را کمی جابجا کنیم اصلن مرز ها را حذف کنیم تا فضای آن سوی مرز را که برایمان مبهم باقی مانده به دایره ی فاهمه ی مان بیفزاییم .شعر پولورال سخاوت به خرج می دهد و فضا های فاخر حاکم در شعر بودن را به مضحکه می گیرد.شعر پولورال سهام اش را در تولید شعر واگذار می کند چون به دنبال مشارکت حد اکثری ست و خست در مشارکت در راستای تولید اش به خرج نمی دهد.شعر پولورال ؛خودش را پیش فروش می کند تا قبل از ساخته شدن اش اطمینان از داشتن خريدار و مصرف كننده در بازار عرضه اش را داشته باشد چون می خواهد بیگدار به آب نزند.شعر پولورال تمامی کنش های بعد از تولید در وضعیت معمول شعر را که با اتمام و انتشار شعر ،فضای شعر را به چالش می کشد را به قبل از تولید ش می کشاند تا همزمانی در کنش فعالین ادبی و تولید شعر را با هم داشته باشد تا شعر در وضعیت پولورال موضوعیت مطرح شدن را با این منطق همراه کند.
شعر پولورال معتقد است که شعر به مثابه متنی مکمل –با فتح میم دوم در مقام فاعلیت- که دامنش از هر تعرضی مبرا ست و تقدیس می شود و یا شعر به عنوان تولیدی ناقص که محکوم است از لحظه تولید تا ابد با نقص عضوش زندگی کند بی اینکه بتوان درمانی برای این نقص اولی و مادر زادی ش پیدا کرد،نیست.بلکه شعر باید از لحظه ی تولید تا هر زمان از حیات امکانات جرح و تعدیل ش را داشته باشد و بايد این حقش را برای درمان یا شکستن تقدس اش به رسمیت شناخت.
شعر پولورال سهام شرکت اش را به مشارکت جمعی می گذارد به سهام جمع شعری!چون شعر پولورال معتقد است که شعر در وضعیت اکنون ،دیگر در پی مخاطبت عمومی نیست بلکه شعر را به خصوصیتی مختص به شعر کنان! بدل کرده که فضای تنفس و حیات اش را در حیطه ی خود شعر گزاران و شعر کنان مرهون است.پس رهن شعر را همین افراد کار کن در حوزه ی شعر است که دارند.پس سهام شعر را به عرضه ی همین شعر کنان می گذارد و سود حاصل اش هم منقسم بین کنشگران حیطه ی شعر می شود.
شعر پولورال به شدت عمل گراست و این نه فقط یک لاف تبلیغاتی بلکه نمود بیرونی اش را هم دارد.شعر پولورال انتها باز است البته این به معنای این نیست که ابتدایش بسته است.شعر پولورال در کلمه به کلمه و سطر به سطر ش باز است؛باز به مفهومی که می شود به مشارکت در تولید کلماتی علاوه بر داشته اش ،داشت یا کلمه ای را که نباید باشد یا بهتر است نباشد را از لیست داشته هایش خط زد.شعر پولورال با این شکل از تولید اش مدعی حرکت به سمت تعالی اش نیست بلکه بر عکس می تواند به سمت هر چه بیشتر شدن ناهنجاری در شکل اش حرکت کند اصلن می تواد یک هرج و مرج را نمایندگی کند .نمی خواهد به یک وضعیت اصلاح شده برسد چون معتقد است اصلاح و تصحیح شدن آغاز پایان زندگی فعال اش خواهد بود و این تمامن مغایر با اندیشه ی فعال شعر پولورال است که می خواهد مدام متحول شود كه مانند یک اثر منفعل به خوانده شدن صرف ش قناعت نشود.
شعر پولورال منتهی نمی شود.چون منتهی نمی شود تهی هم نخواهد شد.پایان بندی شعر پولورال به نقطه،ختم نمی شود حتا به سه نقطه ...اصلن شعر پولورال با نقطه سر سازگاری ندارد.سفید خوانی بر هم زننده ی قاعده ی شعر پولورال است.شعر پولورال حرف ش را می زند چون جسارت بیان را دارد .تاویل هایش در متنش هستند و مولدین ا ش در مقام مولفین نیاز به تاویل پذیری ندارند چون ذهن جمعی دخیل در تولید ش است و چون شعر را از تفرد در تولید به تکثر مولف کشانده و قاعده ی مرسوم شاعر یک شعر را به شعرای یک شعر تغییر داده است.
در شعر پولورال ما با شاعر اثر مواجه نیستیم بلکه با شعرای اثر مواجهیم .در شعر پولورال با مخاطبین شعر هم مواجه نیستیم بلکه به کنشگران فعال در شعر مواجهیم که علاوه بر خوانش و مخاطبت در شعر ؛خود در مقام مولفین بعدی وارد کنش تولید می شوند و در روند شعر با مشارکت در بازتولید و شعر ،اثر را در راستای خواست شخصی شان پیش می برند.و این پروسه تولید و حذف مدام است و به هیچ وجهی به اینرسی و ایستایی نخواهد رسید و تن در نخواهد داد.
شعر پولورال ،چالش های انتقادی بعد از تولید شعر را که با نقطه ی صفر نوشتار آغاز می شود به قبل از نقطه ی صفر می کشاند چون معتقد است که مختصات تولید شعر هم دو سویه ی پیش و پس صفر را با مثبت ها و منفی ها داراست.پس انتقاد های انفعالی بعد از تولید شعر را با عملگرایی های حین تولید شعر جایگزین می کند تا نقد وجه ای عملی و نمودی پراتیک در شعر داشته باشد و در بازی تولید شعر نقشی اثر گذار داشته باشد نه طفیلی اثر در مقام تشخیص سره از ناسره باشد.
شعر پولورال می خواهد شعر را از هنری انفرادی به هنری جمعی و مشارکتی بدل کند.می خواهد بازی گری شعر را با بازیگران شعری معاوضه کند می خواهد وظایف شعری را بین مولفینی که درش تکثیر شده اند تقسیم کند.
شعر پولورال نیاز بدیل مازاد در مقابل نقش مالوف قبلی در شعر و شاعری است.بدایلی که تقسیم وظیفه می کنند تا شعر را به یک مقصد برسانند یا حتا نرسانند.شعر پولورال به دنبال ختم به خیر شدن نیست.اتفاقن می خواهد گذشته ی شعر و شاعری را که مدام به خیر بوده را به چالش بکشد.می خواهد بحران شعری را که با زندگی مونوتون اش ایجاد شده را به بحران تولد خودش گره بزند .شعر پولورال به دنبال بحران سازی است تا بحران ظاهرن بی بحران شعری را با دغدغه ای غیر از آنی که تا امروز بوده بياميزد.می خواهد اينبار ادبیات را گره بزند گره ای که با دندان گشوده نشود چه برسد به دست!شعر پولورال مي خواهد كه شعر را هم به عرصه ي هنر هاي جمعي بكشاند.مي خواهد توليد شعر را هم منقسم كند بين ايده پرداز،نويسنده،منتقد،مخاطب عام،مخاطب خاص...شعر پولورال مي خواهد در انتهايش تيتراژ بخورد،تيتراژي از اسامي دست اندر كاري كه در نگاشتن و پيشبرد شعر مداخله داشته اند.آن هم مداخله اي فعال و در حين توليد نه مداخله اي انتزاعي و تجريدي و بعد از توليد.شعر پولورال نيازمند كارگرداني و بازيگيري و نورپردازي و دكوپاژ و ...است.شعر پولورال با تيتراژ انتهايي اش به اين نتيجه نمي رسد كه پايان يافته است بلكه با انتهاي بازش تيتراژ باز هم خواهد داشت كه شركاي شعري در مقام مشاركت دائمي مدام به تيتراژ ش حذف و اضافه شوند.از اين روي شعر پولورال مختصات را براي نمودش برنمي تابد.مختصات پذيري ندارد.در هر وسيله ي نشري رسوخ مي كند و به زندگي ادامه مي دهد.نشر و چاپ بر روي كاغذ انتهاي زندگي اش نيست.شعر پولورال را مي توان با پاره كردن صفحات كتابي كه در آن چاپ شده و يا با چسباندن كاغذ هايي به كتابي كه شعر پولورال را منتشر كرده ،پويايي اش را حافظ است.شعر پولورال مولفين مكثرش را دارد و با مولفين مكثرش تكثير مي شود و با اين تكثير است كه شعر در وضعيت معمول و مالوفي كه بوده را مكسر و رفع قداست مي كند.

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/9/14 در ساعت : 11:54:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  1050


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حامد خلجی
1392/9/14 در ساعت : 12:6:47
درود جناب ضیایی
آیدین ضیایی
1392/9/14 در ساعت : 13:35:4
سپاس جناب خلجی عزیز...
دکتر آرزو صفایی
1392/9/15 در ساعت : 13:30:32
درودتان باد
جستار ارزنده تان را خواندم
باشد که بیش باد
آیدین ضیایی
1392/9/16 در ساعت : 8:24:31
سپاس خانوم صفايي عزيز...
علی گیاهی
1392/9/14 در ساعت : 12:14:39

درود جناب ضیایی گرامی

/سپاس به خاطر این کار ارزشمند

/همیشه نویسا باشید

/یا حق
آیدین ضیایی
1392/9/14 در ساعت : 13:35:47
مثل همیشه ممنون جناب گیاهی از اظهار لطفتان...
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/9/14 در ساعت : 18:26:22
برخاسته از اندیشه ای ناب...
درودتان باد!
آیدین ضیایی
1392/9/14 در ساعت : 21:11:22
سپاس استاد...
شبنم فرضی زاده
1392/9/14 در ساعت : 11:59:16
درود
قابل تامل است
وتدارکاتی که به تداوم باقیست.....!
آیدین ضیایی
1392/9/14 در ساعت : 13:34:34
سپاس خانوم فرضی زاده عزیز
ممنون بابت تدارکات!:))
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/14 در ساعت : 18:45:30
درود بر جناب ضيايي
آیدین ضیایی
1392/9/14 در ساعت : 21:11:59
سپاس جناب عبدالهی عزیز...
بازدید امروز : 15,367 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,530,485
logo-samandehi