ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ترکیب بند عاشورایی

 با ادب و احترام

یازده بند از ترکیب بند عاشورایی که هنوز ادامه دارد و به یاری خدا در ۱۴ بند ارائه خواهد شد را در وبلاگ قرار می دهم و امیدوارم از نقد و نظرتان مرا بهره مند بفرمایید.  پر واضح است که این ترکیب بند با توجه به فضای شعر و اینکه بنایم بر این بوده است که مورد استفاده عموم ارادتمندان به ساحت اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار بگیرد، سروده شده است. بنابرین با کمال میل پذیرای نقد و نظر دوستان بزرگوار هستم. موفق باشید. یاعلی  

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

   

در ابتدای غربت این راه با حسین

همراه باش ای دل، همراه با حسین

همراه باش ای دل با کاروان عشق

تا مقصد نهاییِ دلخواه با حسین

از روزهای روشن تا نیمه های شب 

از هّرمِ مِهر تا نظرِ ماه با حسین

هر لحظه بی قرار، هر آئینه با بهار

همراه با نسیمِ سحرگاه با حسین

هر بی خبر که داد دلش را به دست عشق

در این مسیر می شود آگاه با حسین

باید نوشت از عطشِ رو به اشتیاق

از ارتباطِ روشنی راه با حسین

شیرین تر از تبسم باران به کوچه است

غم های بی نهایتِ جانکاه با حسین

 

راه کمی ست ای دل ازین آه تا حسین

یک منزل است فاصله بشتاب، « یاحسین »

 

 امروز گریه با غم و اندوه همدم است

آغاز سوگواری ماه محرم است

آن نخلهای دور همین اهل کوفه اند

این نخلهای دیر کمی خیر مقدم است

اینجاست قادسیه یکی گفت نینوا

گویا هنوز آنچه که می خواست او کم است

نامی دگر ندارد اینجا؟ - که ناگهان -

گفتند کربلاست سرآغاز ماتم است

اینجا مگر مناست که این کاروان شوق

قصد وقوف کرده و گویا مصمم است

اینجا مگر کجاست که در چشم کاروان

نهر فرات نیز همان چاه زمزم است

این کاروان نیامده تا سرنگون شود

آیات عشق مثل خود عشق محکم است

 

در این زمین بناست بنایی به پا شود

تا مرکز تمام جهان کربلا شود

 

ای چشم، اشک شوق، دمادم مبارکت

زیباترین مصائب عالم مبارکت

ای خاک، خاکِ تشنه لبِ سرزمینِ طف

بارانِ ناگهانیِ نم نم مبارکت

این غم مقدس است، عزا نیز همچنین

ای شانه بارِ محترمِ غم مبارکت

ای دل بسوز داغ تو را روی داده است

اندوه اگر زیاد اگر کم مبارکت

باید به گریه گفت غمی تازه می رسد

باید به عشق گفت محرم مبارکت

امروز ابن سعد خودش را به کم فروخت

دنیای دون،  رسیدنِ همدم مبارکت

از دوزخ و بهشت کدامین خریده ای

ای ابن سعدِ نحس، جهنم مبارکت

 

از شامِ کینه ورزی و از کوفه ی ریا

برگرد ای حقیقت انسان به خود بیا

 

از های و هو بیفت ولی از خروش نه

دنیا فروش باش ولی دین فروش نه

از اهل کوفه، اهل ریا، مردمِ نفاق  

آوای دوست می رسد آیا به گوش؟ نه

دیگر به کوفه نیست امید ای امامِ عشق

ای قرص آفتاب رخت را بپوش نه

مشغولِ وعظ هستی و مسرورِ ذکر حق

اوقاتِ عشق خالی از این جنب و جوش نه

دست از رسالتت نکشیدی در این مسیر

آن بار را گذاشتی از روی دوش نه

آری تو ای همیشه ی جاری تو ای صدا  

یک لحظه از بیان حقیقت خموش نه

در لشکر یزید زر و زور قبله است

در کاروان عشق یکی دین فروش نه

 

 محصولِ سالخوردۀ شوم ِعبث کجاست

 ای کوفۀ ریا و تظاهر، شَبَث کجاست؟!

   

ای اهل کوفه حاصل آن نامه ها چه شد؟

یک مرد نیست تا که بگوید به ما چه شد؟

ای اهل کوفه حرمت مهمان به جای خود

آن حرمتی که داشت رسول خدا چه شد

ای اهل کوفه زود فراموش کرده اید

پایان کار مردم قبل از شما چه شد

آه از هجومِ لشکرِ پنهان کینه ها  

آن لحظه های همدلی و همصدا چه شد

ای شوقِ بی هدف چه شد اینگونه خامشی

 ای اشتیاقِ سرزده آن ادّعا چه شد

از کوفه بگذریم که آرام خفته است

امروز در نوای غم نینوا چه شد

از کوفه بگذریم که سرگرم زندگیست

ای کربلا تو حرف بزن کربلا چه شد

 

بسیار می رسند پیاده، سوارها

در لشکر یزید هزاران هزارها

 

آن نامه های ناموران دام شد چنین

صبحِ هنوز سر نزده شام شد چنین

کوفه همان که چشم به ره بود آنچنان

شورِ امام خواهی اش آرام شد چنین

امروز، کوفه دید خموشانِ کوفه را

امروز کوفه دید که فرجام شد چنین

امروز کوفه دید که در انتخاب راه

تردید با مسامحه همگام شد چنین

آن ابن سعدِ نحس که دم می زد از خدا

با وعدۀ ریاست ری خام شد چنین

ای روزگار وضع تو ثابت نبود و نیست

احوال شام و کوفه سرانجام شد چنین

دین را فروختند به ناچیز گندمی

پایان کار مردم بدنام شد چنین  

 

 آب فرات ناله کن و خوب گریه کن

همراه با رسیدنِ مکتوب گریه کن

 

امروز آب منع از اخیار می شود

تاریخ - گفته اند - که تکرار می شود

دستور منع آب رسیده است اینچنین

طرح معاویه است که در کار می شود

صفّین و طرح بستن آب فرات نیز

در کربلا دوباره پدیدار می شود

آب فرات ناله کن و خوب گریه کن

غم ها تمام بر سرت آوار می شود

امروز روز هفتم و آغاز تشنگیست

آغاز درد و غربت بسیارِ می شود

ای عشق گریه می کنم و کارِ عاشقان

از روز هفتم است که دشوار می شود

امروز روز هفتم ماه محرم است

تاریخ - گفته اند - که تکرار می شود

 

ای یار از تو حرف به تکرار گفته اند

از داغ بی شمار تو بسیار گفته اند

 

در گونه های خسته ی من اشک جا گرفت

یادی عزیز، صحن دلم را فرا گرفت

در پایتخت کشور اندوه در دلم

بزم عزا و مرثیه ی عشق پا گرفت

ای عشق، سوخت دلم در میان جمع

از هرکه می رسید سراغ تو را گرفت

در سوگ تو نشستم و در محفل دلم

اشک غمم به یاری چشمم عزا گرفت

دل این دل شکسته و محزون به یاد تو

سرگرم گریه بود، تب کربلا گرفت

آنقدر اشک ریخت، به یاد غریبی ات

آنقدر گریه کرد که دیگر صدا گرفت

ای دوستان به گریه بیایید دور هم

دلهای مبتلا شده را غم فرا گرفت


ای عشق، عطر ناب گل یاس زنده است  

آری هنوز، حضرت عباس زنده است

 

آن یار رفت جانب پیکار، برنگشت

دیگر به سوی قافله سالار برنگشت

غم در میان اهل حرم موج می زند

آری به خیمه یار وفادار برنگشت

این رفتن و جدایی آغاز غربت است

آن ماهتاب در حرم اینبار برنگشت

از هرم داغ ماه بنی هاشم است اگر 

آن لحظه های روشنِ سرشار برنگشت

آن نافذ البصیره که رفت از حریم عشق

دیگر به خیمه فرصت دیدار برنگشت

ای چشم های منتظرِ مانده در عطش

ای کودکان تشنه، علمدار برنگشت

ای آسمان ببار که هنگام ماتم است

عباس ابن حیدر کرّار برنگشت

 

هر ذره آشکار و نهان گریه می کند

این روزها زمین و زمان گریه می کند

 

امروز گریه با غم تو هم صدا شده

از چشم من دری به حسینیّه وا شده

همچون دلم که سوخته از داغ کربلاست

در کوچه های شهر قیامت به پا شده

این پیکر تو است که در غربتِ عراق

از قید و بندِ عالم فانی رها شده

این پیکر شریف تو، این قتلگاه توست ...

ای خاک بر سرم ، سرت از تن جدا شده 

ای خاک بر سرم سرت از تن جدا شده

بر روی نیزه رفته و گرمِ دعا شده

بر روی نیزه رفته سرت ای امام عشق

بر روی نیزه رفته و محو خدا شده

بسیار گفتی از غم و اندوه خود ولی

انگشترت کجاست؟ نگفتی کجا شده ... (1)

 
ای آسمان ببار دم حزن و ماتم است

ای آسمان ببار که ماه محرم است

 

 ای روزگار،  غربت انسان چگونه است

دردِ غم و حکایتِ هجران چگونه است

در سایه ی تهاجم غم های بی شمار

آشفتگی زلف پریشان چگونه است

در کربلا عروج شهیدان به آسمان

در کوفه حال و روز اسیران چگونه است

یک نیم روز،  وسعت تاریخ نینواست

غم های بی شمار پس از آن چگونه است؟

ای صوت دلپذیر به مردم نشان بده

بر روی نیزه خواندن قرآن چگونه است

با سنگ طعنه کینه خود را نشان دهید

ای شام و کوفه حرمت مهمان چگونه است

از کاروان عشق بپرسید، دوستان

آوارگی دشت و بیابان چگونه است؟!
 

سید حسن مبارز



پانوشت:
1) کجا شده در افغانستان به معنای کجا رفته بکار برده می شود و به عنوان مثال اگر کسی گم شود یا در جمع نباشد؛ می گویند مثلا علی کجا شده ؟ با این حساب در این مصرع انگشترت کجا شده یعنی انگشترت کجاست ... 


 

کلمات کلیدی این مطلب :  ترکیب بند عاشورایی ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/9/5 در ساعت : 16:35:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  1359


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد یزدانی جندقی
1392/9/11 در ساعت : 10:35:4
"یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب / از هر زبان که می شنوم نا مکرر است" این کلام لسان الغیب را در انواع شعر عاشورایی چه به لحاظ قالب و چه از نظر جنس سخن قابل تامل می دانم حتی منتقدین سخت گیر در بحث های زبانی رایج روز گار وقتی به نقد اشعار عاشورایی می رسند چشم از خرده گیری فرو می پوشند و در مسیر هم اندیشی به هم افزایی با شاعر می پردازند چرا که محتوای اثر دارای چنان انرژی نهفته ای است که فرم رادر بهترین شکل ممکن نیز تحت تاثیر قرار می دهد تا آنجا که بر خلاف بسیاری از جبهه گیری های سیاسی علت رویکرد دسته جمعی شاعران مطرح به شعر عاشورایی نه تنها به دلیل غالب بودن نظام ارزشی و مکتبی نظام اسلامی حاضر که به خاطر تاثیر مثبت و روز افزون این محتوا بر طبقات مختلف اجتماعی است
البته نباید با چنین نگاهی از انتخاب شکل مناسب نیز غافل شویم و به ارزیابی قالب ها و میزان تاثیر آنها نپردازیم در طول این سال ها قالب های رایج بیشتر به کار گرفته شدند و شاعران توانا به قالب های دیگری سوای مثنوی غزل و رباعی نیز روی آوردند مانند مستزاد و شکل های مختلف نوحه سرایی که دم های کوتاه با شور حماسی از آن جمله است همچنین ورود به سبک ها و شکل های جدید مانند شعر سپید و آزاد ... ترکیب بند نیز یکی از این قالب هاست که در سال های اخیر توجه شاعران نامور را در پی داشته است این قالب از دیر باز قابلیت تاثیر و پایداری خود را بر مخاطب نشان داده است این تاثیر تا حدی به آمادگی ذهنی مخاطب از اثر ماندگار و ژرف ترکیب بند مولانا محتشم بر می گردد اما فرا گیر شدنش فقط به فقط به این دلیل نیست که اگر چنین بوده باشد تغییر شیوه ها ی بیانی به جز شیوه ی محتشم می توانست به انزوای این قالب منتهی شود در این روز ها از سعید یوسف نیا مطهره عباسیان استاد انصاری نژاد و دکتر قزوه شاهد آثاری منسجم .ماندگار و فاخر در ترکیب بند بوده و هستیم به ویزه ترکیب بند عاشورایی استاد انصاری نژاد و ترکیب بند های دکتر قزوه علاوه بر "با کاروان نیزه / ترکیب بند زهرایی ایشان در ردیف شاهکار های ادبی است که در میان آثار یاد شده هر یک شیوه ا ی مخصوص در ترویج فرهنگ دینی و عاشورا دارند اما آثر پیش رو ...
ترکیب بند حاضر از انسجام مناسب لحظه به لحظه در باز نگری به داستان کربلا بر خوردار است این اثر در صورت زبانی سهل و در محتوا یی مشکل بر ریشه یابی چرایی وقوع استوار است که در این میان از چگونگی ها نیز صحبت می شود آنجا که در پاره ی سوم ار ابن سعد سخن می گوید که نماینده ی خود شیفتگان تشنه ثروت و قدرت در این رویداد است و در پاره چهارم که این نگرش در دیالوگ شاعرانه به اوج تبیین حقیقت و حقیقت جویی همراه با رهنمود می رسد
نمونه قابل انطباق بر بحث حاضر از پاره های سوم و چهارم :/ امروز ابن سعد خودش را به کم فروخت / دنیای دون، رسیدنِ همدم مبارکت/ ...
و نمونه تطبیقی پل ارتباطی این دو بند :
از شامِ کینه ورزی و از کوفه ی ریا
برگرد ای حقیقت انسان به خود بیا...
در پاره ی چهارم
دست از رسالتت نکشیدی در این مسیر/
آن بار را گذاشتی از روی دوش نه/
آری تو ای همیشه ی جاری تو ای صدا /
یک لحظه از بیان حقیقت خموش نه
.البته این رویکرد محتوایی مانع بیان شاعرانه اثر نیست اما در شاعرانگی متن فراز و فرود هایی پدید آورده است
در فراز های شاعرانه این نمونه ها :
از روزهای روشن تا نیمه های شب /از هّرمِ مِهرتا نظرِ ماه با حسین/هر لحظه بی قرار، هر آئینه با بهار/همراه با نسیمِ سحرگاه با حسین//... از قسمت اول
امروز گریه با غم تو هم صدا شده /از چشم من دری به حسینیّه وا شده /همچون دلم که سوخته از داغ کربلاست /در کوچه های شهر قیامت به پا شده .. از قسمت دهم ... در تقابل ها و مرا عات النظیر ها خطی از در یافت شاعرانه های متن را ترسیم می کند نمونه هایی شاعرانه که بسیار یافت می شود و ماندگاری اثر را فارغ از محتوا اندیشی مطلق نیز تضمین می کند و از نمونه های فرو افتاده از شاعرانگی :
مانند :امروز گریه با غم و اندوه همدم است/آغاز سوگواری ماه محرم است/ که انتظار مخاطب را در خوانش اثری از یک شاعر نامور و دارای خلاقیت بر آورده نمی سازد / کار کرد دو پهلوی ردیف دربیت پایانی بند دهم : بسیار گفتی از غم و اندوه خود ولی/ انگشترت کجاست؟ نگفتی کجا شده ...از مصدر شدن = رفتن در مقابل آمدن و نه کارکرد رایج آن از دیگر نقاط قابل اشاره ی انتقادی است
در پایان ضمن پوزش از شاعر استاد و مخاطبین ارجمند در این یاد داشت با آرزوی توفیق روز افزون برای شاعر متعهد و توانای پارسی زبان افغانستان در انتظار کامل شدن این اثر به لحاظ شکلی و اوج پرداخت شاعرانه در پایابندی هستیم
سید حسن مبارز
1392/9/12 در ساعت : 12:31:48
با سلام و احترام. با توجه به اینکه پاسخ دوستان را در بخش نظرات دادم و تشکر کردم. به جا دانستم و شایسته است که از جناب آقای یزدانی عزیز صمیمانه تشکر کنم. امیدوارم که باز هم از نظرات خوبتان مرا بهره مند بفرمایید. یاعلی مدد
علی اصغر اقتداری
1392/9/10 در ساعت : 16:6:38
سلام بر شاعر جناب مبارز
ترکیب بند پر شوری است که خواننده را به یاد ترکیب بند محتشم کاشانی می اندازد
بدیهی است برای سرودن این چکامه زحمت زیادی کشیده اید .گرچه در کل شعر فراز وفرود هایی به چشم می آید ولی این بدین معنا نیست که شعر نمره ی منفی بگیرد وطبیعی هم می نماید .
می توانست بند دوم شعر حذف شود چرا که حالت روایی ندارد وهمه ی کسانی که اندکی با واقعه ودر حقیقت با حماسه ی رخ داده در کربلا ؟آشنایی دارند این قسمت را می دانند وبار ها بر منابر گفته شده است .
وظیفه ی شاعر تنها روایت نیست بلکه شکفتن روایت ونقب زدن به نقاط تاریک آن وپیداکردن ونشان دادن معبری است برای ورود به آن نا گفته ها وگرنه چه فرقی است بین یک شاعر با یک آدم حتی بیسواد که شرح واقعه ی کربلا را از بر است ومو به مو می تواند برای دیگران تعریف کند .
البته بیت پایانی بند دوم می تواند از ابیات زیبای این تر کیب بند باشد وباید در جای دیگر این شعر جایی برای خودش دست وپاکند
دراین زمین بناست بنایی به پاشود
تامرکز تمام جهان کربلا شود
شور وشعور این بیت بابیت های قبلی بند دوم تفاوت آشکاری دارد
بند سوم با این بیت آغاز می شود :
ای چشم، اشک شوق ،دمادم مبارکت
زیباترین مصائب عالم ،مبارکت
چون چشم حالت خطابی به خود می گیرد باید از علامت ! استفاده شود وبعد از اشک شوق نیازی به گذاشتن ویر گول احساس نمی شود
ای اشک ! اشک شوق دمادم مبارکت
زیباترین مصائب عالم، مبارکت
درپایان تمام ابیات این بند جز بیت مصراع
ای ابن سعد نحس !جهنم مبارکت
/واین سعد و نحس چه خوش نشسته است/
باید از علامت " ! " استفاده شود
همجنین بندی که" نه" در آن ردیف است قبل از نه بای علامت کاما یا ویر گول گذاشته شود علائم نوشتاری نقش مهمی در القای مفهوم ایفا می کند
واما نکته ی کلیدی ومهمی که در این شعر از آن غفلت شده است هدف والای حماسه ی کربلاست > حماسه ای که در هیچ حای ذهن تاریخ همانندی برای او یافت نمی شود . این را نه من شیعه می گویم که تمام جهان به آن اعتراف کرده ومی کنند .
این شعر روایتی است گریه آور که بیشتر به جنبه های عاطفی قیام کربلا پرداخته است ولی کمتر به رشادت ها وشهامت ها وایثار بی نظیر مردان کربلا توجه نموده است
در پایان برای شاعر دل سوخته آرزوی موفقیت روز افزون دارم واز زیاده گویی هایم پوزش می طلبم
عباس خوش عمل کاشانی
1392/9/5 در ساعت : 20:10:34
درود بر سید مبارز عزیز.ای کاش این نفیسه ی فاخر را سکته ها -بخصوص در بیت اول که باید حسن مطلع باشد-نبود.البته می توانید برطرف کنید.
سید حسن مبارز
1392/9/5 در ساعت : 20:22:23
با سلام و احترام. سپاسگزارم استاد خوش عمل مهربان. حتما به این مطلب توجه خواهم کرد و در شعر اعمال نظر خواهد شد به یاری خدا. یاعلی
رضا اسماعیلی
1392/9/12 در ساعت : 12:4:47
سید بزرگوار جناب مبارز عزیز :

طیب الله انفاسکم .
فخامت مضمون ، و سلامت زبان و بیان ، در ساختاری منسجم و با شکوه ، باعث خلق اثر عاشورایی ارجمندی شده است .

اجر شما با اباعبدالله ( ع ) .
سید حسن مبارز
1392/9/12 در ساعت : 12:28:45
با سلام و احترام. استاد ارجمند آقای اسماعیلی عزیز از حضورتان صمیمانه سپاسگزارم. امیدوارم در پناه خداوند متعال محفوظ باشید و برقرار. یاعلی مدد
محمد حسین انصاری نژاد
1392/9/8 در ساعت : 14:31:30
سلام برادر.ترکیب بندباشکوه وزیبایت راخواندم.کارعاشورایی پرحی وپرتپشی است.نظراتی هم دارم که بماندبرای بعد.
سید حسن مبارز
1392/9/8 در ساعت : 18:19:33
سلام و درود فراوان. سپاسگزارم و منتظر نظراتتان هستم. ممنونم. یاعلی
وحیده افضلی
1392/9/5 در ساعت : 18:43:17
سلام جناب مبارز بزرگوار

قبول باشه انشاالله... خیلی خوب... اما من بندهای پایانی رو بیشتر دوست دارم. به خصوص:

آن یار رفت جانب پیکار، برنگشت

دیگر به سوی قافله سالار برنگشت...


سید حسن مبارز
1392/9/5 در ساعت : 19:35:38
سلام بر شما خانم افضلی گرامی. سپاس از لطفتان و حضورتان. در پناه خدای مهربان باشید شاعر گرامی
علی‌رضا حکمتی
1392/9/6 در ساعت : 9:49:50
باسلام
لحظه هایتان شاعرانه باد.
سید حسن مبارز
1392/9/6 در ساعت : 10:7:40
با سلام و احترام. سپاسگزارم برادر بزرگوارم. موفق باشید
ابراهیم حاج محمدی
1392/9/11 در ساعت : 8:32:53
درود
بهره بردم / مأجور باشید
در این مصرع به گمانم سهو القلمی رخ داده باشد { راه کمی ست ای دل از آه تا حسین} شاید چنین بوده : راه کمی ست ای دل از این آه تا حسین
سید حسن مبارز
1392/9/11 در ساعت : 12:50:14
با سلام و احترام. سپاس از حضورتان. اصلاح شد. ممنونم
علی‌رضا قزوه
1392/9/5 در ساعت : 17:18:4
مرحبا آجرك الله مبارز جانا...
سید حسن مبارز
1392/9/5 در ساعت : 19:38:3
سپاسگزارم استاد بزرگوار و مهربان. یاعلی
دکتر آرزو صفایی
1392/9/5 در ساعت : 19:5:52
درود بسیار بر شما
زیبا سرودید این غمنامه را
دست مریزاد
اجرتان با حسین (ع)
سید حسن مبارز
1392/9/5 در ساعت : 20:19:4
با سلام و احترام. از لطف و بزرگواریتان کمال امتنان را دارم خانم دکتر صفایی بزرگوار
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/9/6 در ساعت : 0:23:8
السلام علی قتیل العبرات(ع)

درود بر شما

به نظر اینحقیر این کار می تواند یک شاهکار باشد...
موید باشید و رستگار
اجرتان با سیّد شباب اهل الجنة(ع)
سید حسن مبارز
1392/9/6 در ساعت : 9:26:19
با سلام و احترام. از شما سپاسگزارم آقای اافخمی بزرگوار .امیدوارم که همواره در پناه خدای متعال باشید.یاعلی
مرضیه عاطفی
1392/9/6 در ساعت : 17:58:59
سلام جناب مبارز
قبول نگاه حضرت سیدالشهدا باشد ترکیب بندتان.
بندهای پایانی انسجام و قدرت بیشتری نسبت به بندهای اولیه داشتند. تا جایی که دو سه بند آخر جوشش شعر کاملا احساس شدنیست.
به قول جنابعالی؛ دست مریزاد!
در پناه نگاه حضرت زهرا(س)، همواره شاعر پاکی ها باشید!
یا علی(ع)
سید حسن مبارز
1392/9/6 در ساعت : 18:35:58
با سلام و احترام. سپاسگزارم از حضورتان و لطفتان. امیدوارم که در پناه خدای مهربان باشید شاعر گرانقدر. مطلبتان را حتما در تصحیح ترکیب بند در نظر خواهم گرفت. یاعلی
زهرا شعبانی
1392/9/11 در ساعت : 2:4:16
بسیار زیبا و شکوهمند
مأجور باشید انشاالله
سید حسن مبارز
1392/9/11 در ساعت : 12:49:36
زنده باشید شاعر گرامی. از توجه و حضورتان سپاسگزارم
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/15 در ساعت : 14:39:47
سلام و عرض ادب بر سيد بزرگوار
فوق العاده بود
اجرتان با اباعبدالله
طيب الله انفاسكم
در پناه امام زمان باشيد
حسین نبی زاده اردکانی
1392/9/19 در ساعت : 3:29:53
سلام و درود و اجرتان با خاندان رسالت .
سروده سرشار از احساس و روان شما را خواندم و دو مورد زیر جهت بررسی خدمت شما ارسال می شود:
آنقدر اشک ریخت، به یاد غریبی ات
آنقدر گریه کرد که دیگر صدا گرفت
چطوراست مصرع دوم به این شکل تغییر یابد:
آنقدر ناله کرد که دیگر صدا گرفت


آن یار رفت جانب پیکار، برنگشت
دیگر به سوی قافله سالار برنگشت
از کودکی چنین شنیده ایم که امام حسین (ع)به حضرت ابوالفضل اجازه جنگ نداد و فرمودند بروید و برای اهل حرم آب بیاورید،بنابراین پیشنهادمی شود این یک بیت با چند بیت زیر جایگزین شود :
یارِ نرفته جانب پیکار ،برنگشت
دیگر به سوی قافله سالار برنگشت
اذنش نداده بود بجنگد امیر عشق
فرموده بود آب بدست آر ،برنگشت
اَدرِک آخا شنید ز عباس چون حسین
فهمید شیر بیشه ی پیکار برنگشت
بشتافت با شتاب گرفتش به بر حسین
پشتم شکست ،گفت ،که سردار برنگشت

_______________________________________________

پاسخ:


با سلام و احترام. ممنونم از توجهتان و بزرگواری تان. حتما در نظر خواهم گرفت اشاراتتان را. موفق باشید شاعر گرامی .

امیر سیاهپوش
1392/9/11 در ساعت : 9:24:13
سلامنا علیکم سید عزیز
احسنت و اجرتان با سالار شهیدان
سید حسن مبارز
1392/9/11 در ساعت : 12:50:37
سلام برادر بزرگوارم. ممنونم از لطف و بزرگواری تان. یاعلی مدد
بازدید امروز : 36,095 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,200,406
logo-samandehi