ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



معناهای دینی و رویکرد پسامدرن

معناهای دینی  و رویکرد  پسامدرن
سودابه مهیجی
 
جهانی که امروز در آن زندگی میکنیم فارغ از مرزهای جغرافیایی ، جهانی ست راز زدایی شده.یعنی آنچه که در گذشته های دور در چشم انسان با معنا  یا مقدس تلقی میشد و به همان دلیل باورهای معنوی و متافیزیکی او را پدید می آورد امروزه در بسیاری عرصه ها رنگ باخته. بشر از روزی که با سرعتی چشمگیر پا در وادی تکنولوژی و پیشرفت های علمی نهاد جهان پیش روی خود را با نگاهی بسیار متفاوت از گذشته ، تفسیر کرد. رابطه ی خود با جهان و طبیعت را گونه ای دیگر بیان نمود و به همین دلیل خود را مسلط بر دنیا دانست. و بی نیازی خویش را از "راز" ها ، رسما اعلام نمود. این چنین پایان عصر رازآلودگی فرارسید.
مقدسات و نیز معنا ها فقط در حیطه ی مذهب نبوده و نیستند . اسطوره ها نیز  حامل این مفاهیم اند. (که البته دین و اسطوره هر دو به شکل هنر تجلی میابند. یعنی هنر میراث خوار این دو و از جهتی زایای معانی ست )پس باید پذیرفت که دین و اسطوره ماهیت راز الود دارند. یعنی وِجهه ی شان استعاری ست که باید همواره از ورای حجابی معناگرایانه به آن وجهه  نگریست.نمیشود با نگرش علمی به آنها نزدیک شد و موشکافی شان کرد. چون در اینصورت از خویش ، از هویت خویش ، برهنه شده و پاره پاره می گردند. بدل به شیئی میشوند که دیگر آن چیز ِ سابق نیست.درست مثل کالبدی که بی لباس شده،  تک تک اعضایش از هم گسیخته و پیش روی ما به هیات اندام های جدا جدا از قبیل دست و پا و سر و ... قرار میگیرد. این مجموعه ی اندام ها هیچ معنایی را به ما القا نمی کند و هیچ کارکردی ندارد. حتی عاری از زیبایی و جذابیت است.حال آنکه اگر به هم بپیوندند و به شکل جسم انسانی در آیند معنا خواهند داشت .
کارکرد دین و اسطوره معنا دادن به زندگی ست. این هر دو کلان-روایاتی هستند که نمی توان با مثله کردن به هویتشان پی برد. اجزاءشان هیچکدام به تنهایی معنا ندارند. یعنی اعتقادها و باورها را نمی توان جراحی کرد. و در ساحتِ مثلا فیزیک و یا زیست شناسی بررسی نمود. نمی توان دانست اعتقاد دقیقا از کدام بخش بدن انسان سرچشمه میگیرد؟چگونه میشود اعتقاد را اندازه گرفت؟ واحد اندازه گیری آن چیست؟ ایا جرم و حجم دارد؟ و...
از این رو اعتقادات را نیز رازآمیز می نامیم. به مثابه ی اینکه تنها کافی ست باوری نسبت به چیزی داشته باشید تا قطعا در زندگی شما اثر بگذارد و به محض آنکه به چیزی بی اعتقاد شوید خود را از حیطه ی تاثیرات آن خارج کرده اید.شاید این جمله را شنیده باشید:
"هر اندازه که به خداوند ایمان داشته باشی او همان اندازه برای تو وجود دارد"*
ویژگی دنیای پسامدرن این است که رازها به فراموشی سپرده میشوند چون در چنین دنیای برهنه ای راز که ماهیت رمزآمیز و استعاری دارد اصولا نمیتواند جایی داشته باشد. حال اگر در دل این جنین جهانی بخواهیم به مولفه های دینی و اسطوره ای روی آوریم و از آنها برای زندگیمان بهره بجوییم چه میشود؟
آیا باید برای این کارفضاسازی خاصی انجام داد، ملاحظاتی را روا داشت ، یا میشود با همین دستاویزهای مدرن و بی پرده مبادرت ورزید.؟
اگر بخواهیم از قهرمانان دینی با ابزارهای مدرنیته تصویری ارائه دهیم و یا آیینی برپا کنیم به چه صورتی خواهد بود؟ آیا جز این است که در فضای مدرن اجرای یک آیین _ در لباس مدرنیته _ در حد یک سرگرمی تنزل خواهد یافت؟ جز این است که آنچه در چنین شرایطی از یک حماسه ارائه میشود ، تصاویر برهنه و سطحی  ست که به نمایش چشم و گوش و دست و پای آن پیکره ی عظیم و منسجم می پردازد؟
قهرمانان و شهیدان پیکری از اندیشه ها و معنا ها ی بلندند که جز با سیستم تفکر اسطوره ای نمی توان آنان را بازسرایی کرد."شهید" یک کهن الگو ست نه واژه ای حادث شده در کوتاه مدت.ابزارهای ، کلمات ، نگرشها و فضاهای پیش پا افتاده و راززدایی شده ی امروزی که هیچ جنبه ی هرمنوتیک و استعاری در آنها نیست  مناسب برای تحلیل و بازنمایی این کهن الگو و ارائه ی آیین ها  نیست.
از همین رهگذر است که در نوحه خوانی های روزگار مدرن ما یک سری جریاناتی دیده میشود که آشوب و تشتت به همراه دارند. آیینی که قرار است آرامش از دست رفته ی انسان امروزی را در ساحت بیوقفه ی تمدنِ پرسروصدا به او بازگرداند ، بر بیقراری او می افزاید. و سوالات ذهن پریشانش را بیشتر میکند.چرا که برخی نوحه سرایان _ تاکید میکنم برخی _ قصد دارند با ابزارهای  پست مدرن از قبیل انواع خاصی از موسیقی ودایره واژه گان و نحوه اجرا  و نیز چشم انداز آوانگارد و عریان ، مرثیه سازی کنند.
کافی ست از بیرون به این فضا نگاهی بیندازیم. تا ببینیم در این حالت از معنای فربه و متعالی یک آیین ، چه باقی می ماند؟ جز صداها و کلماتی بریده بریده ، که تصاویری شکسته و بی عمق و پاره پاره ارائه میدهند. تصاویری مثل دست جدا ، سر بریده ، گلوی دریده ، انگشت قطع شده  و تشنگی و....که در فضای مدرن کاملا جا افتاده و موجه  و قابل فهم اند ، جز شکل و شمایل یک سلاخ خانه چیزی به ذهن متبادر نمی کنند. حال انکه این واژگان همه مربوط به اندام  مقدس و عظیمی از یک معنا و کلان روایت  شگرفند. مربوطند به یک عرصه ی تاریخی که در آن حادثه ای شگفت وقوع پیدا کرده و این حادثه هرگز دستخوش زمان و مکان نخواهد شد و" معنا"ی خود را تا همیشه بر دوش خواهد کشید.روایتی که قرار بوده با تاثیرگذاری در حیطه ی باورهای ما تغییر و در زندگی ما تاثیر به جا گذارد.معنایی که جز با نگاه حماسی موجودیت نمیگیرد. یعنی ، نمیشود انرا به شکل یک نسل کشی ساده ، یک واقعه ی تروریستی معمولی یا حتی یک جنایت دید.
با آنچه درباره ی راز و راززدایی گفته شد به نظر میرسد که حتی در دنیای پسامدرن نیز بهترین راه برای رهیافتن به اسطوره ها و حصول آرامش از آنها و بهبود بخشیدن به زندگی با کمک آنها ، بیان کردنشان به همان شیوه ی سنتی و باستانی ست.و چندان دخل و تصرف و هنجار شکنی در باب ساحتی که اسطوره را می توان به منصه ظهور رساند، نمیشود کرد. یعنی همان گونه که ماهیت اسطوره ها ایجاب میکند، فضاسازی ها باید معناگرایانه باشد.
هنوز هم که هنوز است تعزیه ها و سروده هایی که سبک وسیاق پیشامدرن دارند بهترین سخنان را در شرح حال اساطیر ملی و مذهبی گفته اند. این نه بدان معناست که حرف تازه ای نمیتوان زد یا نوآوری دراین حیطه ممکن نیست. بلکه باین معنی که با همان نگرش استعاری به دور از برهنگی و پرده دری آثارمان را خلق کنیم.
 یادمان باشد که اسطوره و دین ، ماهیتی استعاری و کنایی دارند. که باید آنرا در قالب بدنه ای یکپارچه و در لباسی محترم بی آنکه کالبد شکافی کنیم بسراییم و مصور سازیم.به قول سهراب سپهری تنها باید در افسون گل سرخ شناور باشیم بی آنکه گلبرگ هایش را از هم جداکنیم و بخواهیم سراز راز معطر بودنش درآوریم.چرا که  گلبرگ هایش زیر چاقوی  تشریح می پژمرند. جهانِ بی اسطوره قطعا خلاء های بسیار خواهد داشت . عده ای از سوگواری های امروز تنها از آن جهت که از اسطوره ها دور شده و هیات بی پرده به خود گرفته اند چنین عجیب و غریب می نمایند. بی پرده گی خصیصه ی دنیای امروز است وبه هیچ وجه نمی توان آن را با دین که هزاران حجاب معنایی دارد ،جمع کرد.   
 
 
 
 
 
 
*پ. ن : مصطفی مستور- روی ماه خداوند را ببوس – نشر مرکز
 

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/9/3 در ساعت : 20:6:32   |  تعداد مشاهده این شعر :  1053


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکبر نبوی
1392/9/3 در ساعت : 22:4:27
درود بر سرکار عالی
تلاش تان برای ارائه ی جستاری خاص ( گرچه تکرار شده) قابل تقدیر است و به سهم خویش از شما سپاسگزارم.
اما ... دین و اسطوره یک ساحت ندارند. اسطوره، امری فراواقعی است که بیش تر، زاییده فرهنگ عرفی و عمومی است و دارای جهانی است که آرمان ها، آرزوها، بیم ها و امیدها و... مردمان را ( در حوزه های جغرافیایی گوناگون ) بازتاب می دهد. گر چه که اسطوره های ملل، با سیراب شدن از فرهنگ ملی کشور و ملتی که از آن برآمده اند، تفاوت های شگرفی در نگرش و بینش و عملکرد دارند ( بخشی از این تفاوت در کتاب ارزنده ی "مازهای راز " نوشته ی استاد کزازی قابل مشاهده است. )
اما دین یک حقیقت است که برای سامان بخشیدن به جهان واقعیت نازل شده است تا ما ( انسان ها ) را به جهان حقیقت رهنمون شود.
دیگر آنکه شما باید به تفاوت جدی اسطوره و اسوه توجه بفرمایید. یکی انگاشتن اسطوره و اسوه، نه تنها شما را در جستارتان به افق درست راه نمی برد، بلکه می تواند برخلاف جهان معنایی که در ذهن داشته و بر آن بنیاد به نوشتن پرداخته اید، عمل کند و به همان معنا آسیب بزند.
دوباره تلاش تان را تحسین می کنم و برای شما در مسیر نوشتن در باره ی موضوع های مهم، آرزوی موفقیت می کنم.
سودابه مهیجی
1392/9/9 در ساعت : 13:50:17
سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتید نوشته ی بنده رو مطالعه فرمودید. نظراتتان هم برایم ارزشمند است.
بازدید امروز : 36,954 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,995,554
logo-samandehi