درود برشما
کشف زاویه دید مخاطب و مخاطب نگری خاص این شعر به فراخور ادامه احساس میشود واین از نقاط قوت این کار می تواندباشد.
دراینکه مثنوی همواره دست شاعر ر ا برای ادای بهتر و جنگ بهتر با واژها ودرنهایت انتظار برد بازتر می گذارد حرفی وشکی نیست.
در ابیاتی قافیه وردیف و در ابیاتی فضا ومفهوم می توانست زیباترجلوه گر شود .
ازآن جمله است بیت 3 ,بیت ماقبل آخرو....
تناقض زمانی افعال هم گاه عرصه زیباشناختی را برای مخاطب حرفه ای تنگ می کند هرچند من مخاطب اگر که شاعر نیز باشم منظور ومعنا را خواهم گرفت
اما شعر را عامه که در نظر بگیریم حرف برای گفتن بیشتر میشودو
مجال اندک
رسید وشعله زردی به صورتش دارد...
به چشم خود نگرانی مادری ندیدم :
گاهی حذف مفعول به قرینه و ادات جمله و گاهی فعل آن قدر زیبا و دلپذیر می نمایاند که بی اختیار انسان را به ورطه ی تکرار و تکرار شعر می کشاند
اما گاه گاهی هم کمی دم دستی و نازیبا
مثلا در حالیکه می توانست بسیار واژ ه های صیقل یافته تر جایگزین شود و نه مفعول بخواهد و اگر نیز بخواهد ,باشد.
:سری سپردی و اینک چه صوت قرانی !
؟
..........................................
ومن مخاطب چقدر این مصراع ها را دوست داشتم:
خدامرابکشد برسرت چه آوردم ..
چه بی مقدمه معنای آب را فهمید ..
در کل فضای حزن انگیزی ست و ملموس وزیبا
به خصوص اگر برای مولای عشق باشد.
شبیه اشک بیفتم به پایتان کافی ست
شما مرا بطلب! کربلایتان کافی ست!
قلمتان مانا