ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مثنوی/ نذر روز دهم


غمی به وسعت یک سرزمین پهناور
شروع حادثه ای سرخ، محشری دیگر

رسید قافله آنجا که شعر نازل شد
نشست خیمه زد و شور عشق حاصل شد

گرفت حلقة حق را تسلسل آغازید
در اوجِ هر چه تلاطم تحمل آغازید

قیام کن وَ بیا سخت منتظر هستیم
برای سَمبل بیعت شدن مُصر هستیم

قسم به وعدة روز الست می آییم
به انتقام پدر هم شده ست می آییم

چگونه آمدنی! میشود چنین تمثال
شبیه نیزه شدند آمدند استقبال

سپاه عشق به هفتاد یار می آمد
سپاه کفر به چندین هزار می آمد

چه اختلاف غریبی چه میشود آخر؟!
بلا به دور از آقا و گوش شیطان کر

چگونه قافله را عزمِ جزم آورده ست
تمام حاصل خود را به رزم آورده ست

شروعِ دل نگرانی و دل به دریا زد
به نام و یاد خدا لا إله إلا... زد

چه میشود؟ چه کنم؟ دل به لرزه می افتد
نمیروم! گذرم سوی نیزه می افتد

برای گفتن آن اشک میچکد نم نم
خدا به خیر کند روضه میشود کم کم

به رسم غصه و ماتم چراغ ها خاموش
صدای کودکِ لب تشنه در غمِ آغوش

کنار این همه دریا چقدر بی حالی؟!
به چند قطره که دریا نمیشود خالی!

به روی دست پدر بود و آب را می دید
و چشم های تو باران چرا نمی بارید؟!

بجنب! بهت رها کن، ببار! میترسم
ببار! سر نرسد آن سوار می ترسم

رسید و وای چه خاکی به سر کنم حالا؟!
کشید و وایِ من انگار میچکد دریا

ز تیر کنج گلویش شتاب را فهمید
چه بی مقدمه معنای آب را فهمید

گرفت خون روان را به آسمان پاشید
و عرش لرزه بر اندام خویش را می ید

چه شد؟چگونه سرودم چنین؟زبانم لال
شروع مقتل و هر بیت میشود جنجال

چگونه نقل کنم این روایت از گودال؟
بیار تربت اعلا که میروم از حال

درست بعد نماز است و ظهر عاشورا
در اوج حادثه مهمان من شده ست آقا

تو را نبرد عجیبی کشانده تا اینجا
و قصد
فاجعه دارد کویر با دریا
کسی به هیبت شیطان و بدتر از شیطان
خبیث و پست، ولی در لباس یک انسان

رسید و وحشت زردی به صورتش دارد
خدا کند که از این قصد دست بردارد

نگاه هر دو به هم اتّصال پیدا کرد
به قدّ یک نفس آقا مجال پیدا کرد

بیا و صرف نظر کن هنوز مهلت هست
ز راه وسوسه برگرد جای صحبت هست

به جای گوش سپردن به حرف حق ناگاه
بگویﺃشهد ﺃن لا ﺇله ﺇلا ﺃ...

رسید وقت مقرر چقدر بیتابم
دچار دلهره ام،گریه گریه دریابم

نشست خون خدا را چکاند لرزیدم
به چشم خود نگرانیِ مادری دیدم

چه خوب حضرت بانو به روضه دل دادی
ببخش بابت هر جا که گریه افتادی

تمام شد دگر این لحظه های حیرانی
سری سپردی و اکنون چه صوت قرآنی!

به تیر و خنجر و خون میزبانی ات کردم
خدا مرا بکشد بر سرت چه آوردم؟!

ببخش بد شد و شرمنده ات شدم آقا
سکوت کردم و فریاد میکشم حالا-

قبول کن تو همین چند بیت نذری را
به حرف آخر من لطف کن بزن امضا

شبیه اشک بیفتم به پایتان کافی ست
شما مرا بطلب! کربلایتان کافی ست!


مرضیه عاطفی/ سمنان 


موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/19 در ساعت : 11:27:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  1213


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

شبنم فرضی زاده
1392/8/20 در ساعت : 16:12:42
درود برشما
کشف زاویه دید مخاطب و مخاطب نگری خاص این شعر به فراخور ادامه احساس میشود واین از نقاط قوت این کار می تواندباشد.
دراینکه مثنوی همواره دست شاعر ر ا برای ادای بهتر و جنگ بهتر با واژها ودرنهایت انتظار برد بازتر می گذارد حرفی وشکی نیست.
در ابیاتی قافیه وردیف و در ابیاتی فضا ومفهوم می توانست زیباترجلوه گر شود .
ازآن جمله است بیت 3 ,بیت ماقبل آخرو....
تناقض زمانی افعال هم گاه عرصه زیباشناختی را برای مخاطب حرفه ای تنگ می کند هرچند من مخاطب اگر که شاعر نیز باشم منظور ومعنا را خواهم گرفت
اما شعر را عامه که در نظر بگیریم حرف برای گفتن بیشتر میشودو
مجال اندک
رسید وشعله زردی به صورتش دارد...
به چشم خود نگرانی مادری ندیدم :
گاهی حذف مفعول به قرینه و ادات جمله و گاهی فعل آن قدر زیبا و دلپذیر می نمایاند که بی اختیار انسان را به ورطه ی تکرار و تکرار شعر می کشاند
اما گاه گاهی هم کمی دم دستی و نازیبا
مثلا در حالیکه می توانست بسیار واژ ه های صیقل یافته تر جایگزین شود و نه مفعول بخواهد و اگر نیز بخواهد ,باشد.
:سری سپردی و اینک چه صوت قرانی !
؟
..........................................
ومن مخاطب چقدر این مصراع ها را دوست داشتم:
خدامرابکشد برسرت چه آوردم ..
چه بی مقدمه معنای آب را فهمید ..

در کل فضای حزن انگیزی ست و ملموس وزیبا
به خصوص اگر برای مولای عشق باشد.

شبیه اشک بیفتم به پایتان کافی ست
شما مرا بطلب! کربلایتان کافی ست!

قلمتان مانا
سارا وفایی زاده
1392/8/19 در ساعت : 11:57:27
قلمتان را درود
اجرتان با صاحب شعر
مانا باشید
مرضیه عاطفی
1392/8/19 در ساعت : 17:24:35
ممنونم که خواندید دوست خوبم
علی اصغر اقتداری
1392/8/19 در ساعت : 12:59:0
سلام ظاهرأ برای دومین بار است که این شعر را می خوانم ونظرم را قبلأ داده ام
مانا باشی وشاعر وعاشورایی
مرضیه عاطفی
1392/8/19 در ساعت : 17:27:14
سلام. صحیح می فرمایید آنقدر استقبال و ارائه شعر این روزها زیاد است که شعر بزودی از صفحه اصلی خارج میشود. خواستم از نقد و نظر دیگر دوستان نیز استفاده کنم
سحر دگلی (آریایی)
1392/8/20 در ساعت : 21:9:3
سلام عزیزدل

به همین بغض دل ، که حاجتت روا ..
کربلایش نصیبت عزیزم
احسنت
احسنت

قلمت جـــاودان
احساســـت در امان باد
مرضیه عاطفی
1392/8/22 در ساعت : 15:14:51
سلام عزیزم
ممنون که خوندی و انشاءالله قابل باشم و دعاهای قشنگت در حقم برآورده بشه
برقرار و عاقبت بخیر باشی

حسن پاکزاد
1392/8/20 در ساعت : 18:35:46
سلام

کار خوبی بود البته جدا از مضمون پردازی های خوب کار، میشد با سختگیری بیشتری از طرف شاعر مواجه بشه
زبان بعضا به قوت کارهای قبلی تون نبود
با (آغازید)موافق نبودم

موفق باشید
مرضیه عاطفی
1392/8/22 در ساعت : 15:11:40
سلام
اظهار نظرتان مستدام
عباس خوش عمل کاشانی
1392/8/19 در ساعت : 11:40:37
درود بر شما.دراین مثنوی غرّا اگر کلمه ی «سمبل» تغییر کند و مثلا به «اسوه» تبدیل شود بسیار خوب و بجا خواهد بود.
مرضیه عاطفی
1392/8/19 در ساعت : 17:23:34
سپاس از حضور و اظهار نظرتان
رضا عبدیایی
1392/8/20 در ساعت : 16:23:24
ز تیر کنج گلویش شتاب را فهمید
چه بی مقدمه معنای آب را فهمید

سپاس. فقط با بعضی کلمه ها نمی شد ارتباط برقرار کرد یعنی زیان کار قدیمی می شد واین بنظرم خوب نیست مثل بیت سوم ردیف آغازید .
با اینحال بابت ابیات قشنگی که داشت ممنون
مرضیه عاطفی
1392/8/22 در ساعت : 15:11:22
سپاسگزارم
پایدار باشید
محمد یزدانی جندقی
1392/8/20 در ساعت : 7:48:7
عرض سلام و ادب مثنوی عاشورایی خوبی خواندم بازبان فاخر /شور انگیز و غم انگیز ... التماس دعای خیر
مرضیه عاطفی
1392/8/20 در ساعت : 11:40:1
سلام بر شما
متشکرم از حسن نظرتان
رضا فانی
1392/8/24 در ساعت : 17:59:44
سلام و عرض تسلیت
انشاالله که در دنیا زیارت و در آخرت شفاعت حضرت شامل حال شما باشه..
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/16 در ساعت : 19:24:40
شبیه اشک بیفتم به پایتان کافی ست
شما مرا بطلب! کربلایتان کافی ست!
سلام و عرض ادب بزرگوار
فوق العاده بود
ايشالله تا سال هاي سال خدمتگزار آستانشان باشيد و برايشان قلم بزنيد
التماس دعا
بازدید امروز : 1,836 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,223,043
logo-samandehi