ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



همه چیز اتفاق می افتاد

یک کار قدیمی

همه چیز اتفاق می­ افتاد درغروبی که رنگ ماتم داشت
کاروان از سکوت برمی­ گشت کاروان چیز تازه­ ای کم داشت
آب، تکرار روشن دردی  برتن خسته ­ی بیابان بود
قصه­ ی چاه، ناله­ ی مولا آب حسی عجیب و مبهم داشت
عقده­ های قدیم خیبر را بازوان کبود مادر را
حرمله در گلو فرو می­ برد  حرمله در خودش مجسم داشت !!!
کربلا شرحه­ شرحه خون می­ شد دشت آماده ی جنون می ­شد
کوفه خوابی عجیب را می­ دید کوفه تنهایی جهنم داشت
- : دخترم تیغ ­های دشت امروز می ­خلد پای بی­قرارت را
کاش بابا برای تشنگی­ ات چشمه­ چشمه فرات و زمزم داشت
السلام علیک خون خدا السلام علیک یامولا
حتم دارم که روز عاشورا کربلا کربلا زمین غم داشت !
زینب از سمت خیمه­ ها آمد با غمی خسته زیرلب می ­گفت :
داغ هفتاد و دو کبوتر را تا قیامت به دوش خواهم داشت
...
ظهر شد، آمدی اقامه کنی بین یاران نماز آخر را...
همه چیز اتفاق می­ افتاد آسمان جامه­ ی محرم داشت .

کلمات کلیدی این مطلب :  خیبر ، مولا ، حرمله ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/18 در ساعت : 23:14:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  875


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی گیاهی
1392/8/19 در ساعت : 8:43:29


درود بر شما ....
وحیده افضلی
1392/8/21 در ساعت : 12:26:38
آفرین.......
سحر دگلی (آریایی)
1392/8/18 در ساعت : 23:31:53
سلام و درود بانو

زیبا روایتگر شدی
درودها

قلمت جاودان
احساست در امان باد
عبدالله عمیدی
1392/8/20 در ساعت : 10:59:43
سلام
درود دل و جان بر تو واحساس زلالت
علی اصغر اقتداری
1392/8/19 در ساعت : 8:48:10
سلام
مرثیه ای حزن انگیز وموفقی بود


داغ هفتاد ودو کبوتررا تاقیامت به سینه خواهم داشت
داغ بر دل یا سینه "بدل از دل" می نشیند نه بر دوش
ولی این ایراد کوچک اززیبایی این غزل مرثیه چیزی نمی کاهد
دکتر آرزو صفایی
1392/8/19 در ساعت : 11:56:9
درود بانو
ماجورباشید
بازدید امروز : 27,025 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,191,336
logo-samandehi