ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دختري براي پدرش سفره دل وا مي كند...
شايد چند دقيقه بيشتر نيست كه سروده ام اما رسانه قدمي ست كه اگر در آن نامي از حسين (ع) ببرم يعني قيامش را فرياد زده ام و اين شعر نمي تواند در اين صفحه مجازي نباشد، از معدود دفعاتي بود كه قلم مي نوشت و من نظاره گر بودم گويي دستم را نيروي عشق به جريان مي انداخت.
بانوي من زينب بپذير!
وقتي كه بانويم زينب(س) سر سخن را با پدرش علي(ع) باز مي كند...

يك عمر فقط خون جگر خوردم و ماندم
با ضربه شب و روز به در خوردم و ماندم
ارثيه ي زهراست اگر ام ابيهام
محراب شدم تاي كمر خوردم و ماندم
انگار فرود آمده شمشير به فرقم
هر روز به شمشير تو برخوردم و ماندم
گفتند نديديم علي را به نمازي
بس طعنه از اين كوفه، پدر خوردم و ماندم
پاييز كمر بست به ويراني اين باغ
چون سرو كهنسال تبر خوردم و ماندم
خواهر چه كند با جگر خون برادر
با صلح حسن خون جگر خوردم و ماندم
گفتند بيا كوفه تو را چشم به راه است
رفتيم و به هفتاد دو سر خوردم و ماندم
اين كوفه به در كوفته، شمشير به دست است
من زخم از اين كوي و گذر خوردم و ماندم
شش ماهه علي اصغرم از شير گرفتند
از حرمله ها تير سه سر خوردم و ماندم
هي مُردم و هي زنده شدم آب نيامد
عباس شدم، زخم اگر خوردم و ماندم
با هر كه زمين خورد، زمين خوردم و مردم
با هر كه به پا خاست تبر خوردم و ماندم
با خيمه كه مي سوخت همه بال و پرم سوخت
يك بار دگر ضربه به در خوردم و ماندم
يك بار دگر آمده شمشير بتازد
بر آل علي، خون جگر خوردم و ماندم
جبريل امين گفت كه ناگاه به دام
هفتادو دو تن سوخته پر خوردم و ماندم
مي خواست كه پرواز كند جغد شب آواز
چون سنگ بر آن شانه و پر خوردم و ماندم
از پاي كه افتادم و خم شد كمر من
ناگاه به چشمان تو برخوردم و ماندم

                                                            پونه نيكوي

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/18 در ساعت : 13:7:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  1214


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مجید هادوی
1392/8/18 در ساعت : 14:33:32
عالی بود، خانم نیکویی
واقعا لذت بردم
مشخصا از دل برآمده بود و بر دل ما نیز نشست
البته فکر کنم در طول زمان، برخی بیت ها را ویرایش خواهید کرد.
خیلی استفاده کردم، ممنونم
پونه نیکوی
1392/8/18 در ساعت : 14:38:12
سلام

بله همين طور است انشالله در اينده اي دور يا نزديك

سپاس گزارم براي حضور و نظرتان
علی فردوسی
1392/8/18 در ساعت : 14:23:9
سلام دوست

با هرکه زمین خورد، زمین خوردم و مردم
با هر که به پا خواست، تبر خوردم و ماندم

آفرین
مرضیه عاطفی
1392/8/18 در ساعت : 13:58:35
سلام و اجرتان با حضرت زینب(س)
پیروز باشید
یا علی(ع)
حسین نبی زاده اردکانی
1392/8/18 در ساعت : 17:30:37
مي خواست كه پرواز كند جغد شب آواز
چون سنگ بر آن شانه و پر خوردم و ماندم

درود و اجرتان با بانوی کربلا زینب کبری (س)
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1392/8/18 در ساعت : 19:1:2
سلام عالی ست
موفق باشی بانو
دکتر آرزو صفایی
1392/8/18 در ساعت : 13:25:28
درود بانوی شعر
زیبا سرودید و غمناک
ماندگار باشید
علی گیاهی
1392/8/18 در ساعت : 16:51:22

درود خانم نیکوی زیبا سروده اید ماجور باشید
آرش پورعلیزاده
1392/8/24 در ساعت : 6:55:21
درود
شعری سراسر شور بود. یک شعر پرشور عاشورایی دیگر نیز از شما به یادم مانده است. خیلی خوب است. برقرار باشید.
شبنم فرضی زاده
1392/8/23 در ساعت : 18:2:40
درود
چند بیت واقعا بردل نشست بانو
ازآن جمله است:
با هر كه زمين خورد، زمين خوردم و مردم
با هر كه به پا خاست تبر خوردم و ماندم
...
از پاي كه افتادم و خم شد كمر من
ناگاه به چشمان تو برخوردم و ماندم

اجرتان با صاحبش
اما به قول جناب هادوی قدری ویرایش وفکر دوباره شاید خالی از لطف نباشد ..
چند قافیه دوبار تکرار شده وباتوجه به کثیر القافیه بودن این فرم با کمی وسواس بیشتر حتما زیباتر هم خواهد شد
بعضی ابیات به قول معروف درست مهندسی نشده وبعضی کلمات جای خودنیست وبه راحتی میتوان برداشت وکلمه دیگری جایگزین کرد همان طور که خود نیز اشاره کردید در حصار دل بوده واینکه قلم اختیاردار بوده .

به امید بیشتر خواندنت
یانور
پونه نیکوی
1392/8/25 در ساعت : 17:8:24
سلام سپاس گزارم برای دقت نظرت دوست عزیز
افرا عسکریان
1392/8/23 در ساعت : 19:38:25
سلام
کار در خور تحسینی است
به نظر می رسد به خاطر تعدد ابیات بعضی از تصاویر خوب تصویر نشده اند......

نذرتان قبول التماس دعا
مانا باش
شهاب مرادی
1392/8/24 در ساعت : 20:40:58
زیبا بود و پر احساس اجرتان با صاحب این روز و شبها
بازدید امروز : 6,095 | بازدید دیروز : 50,765 | بازدید کل : 124,608,164
logo-samandehi