ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دست انداخته...!

به نام خداوند آه های جانسوز

از امروز انشاالله اگر عمری باشد و اتفاقی دگرگون کننده نیفتد، عاشورایی مینویسم تا پایان دهه ی اندوه. ( nader-ghafel.blogfa.com )

هرچند که ذره ای هم واقعه کربلا را غیر سیاسی نمیدانم و تمامش را عبرتی اجتماعی و ولایی میپندارم ولی تا چند روز، بگذارید بعضی ها از شر زبان سرخم راحت باشند که فعلا میخواهم به کربلا از جنبه احساسیش بنگرم انشاالله.

حضرت ابوالفضل(ع) متفاوت ترین انسان روی زمین برای من است... تاکید میکنم متفاوت ترین.

این است که با قصیده ای عباسی(ع) می آغازم این مسیری را که در حد و اندازه اش البته نیستم.

قبل از آن پیشنهاد یکی از دوستان(خانم جعفری -وبلاگ نقد آزاد-)به مطالعه کتاب "کربلا مبارزه با پوچی های استاد طاهر زاده" را خدمت شمایان هم عرض می کنم که در نوع خودش محشر است این کتاب.

و اما بعد:

شکرجان داد و تنش گرم به خیمه نرسید...

 

ماه روئی که دل از یوسف کنعان برده است

زَهره از بند دل لشکر عُدوان برده است

شاه مردی که سَرِ بازیِ شطرنج وفا

گوی و میدان سَرِ سَربازی جانان برده است

آب، رویش که ندیده است، لبش پیشکشش

آبرو از رخ و آب و لب و باران برده است

این که خون نیست همه سرخی شرم است درآب

که چرا دست پر از آبله در آن برده است!

لشکری را که بیانداخته دستانش را

دست انداخته و مشک به دندان برده است

نیزه و تیر و سنان کم شده در خیمه مگر؟

که به  چشم و تن خود حضرت قرآن(ع) برده است!

شکرجان داد و تنش گرم به خیمه نرسید

جان سالم به در از شرم یتیمان برده است

*****

بگذارید که من بگذرم از این روضه

که دگر کار مرا بغض به پایان برده است

یوسف خون خدا! تا شده یعقوب تو تا

تن صد چاک تو را از کف میدان برده است

 

مجتبی نادری طاهری


موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/18 در ساعت : 8:24:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  1125


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/8/18 در ساعت : 11:29:3
درود بر شما
اجرتان با صاحبش
دست مریزاد
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/8/18 در ساعت : 8:56:38
لشکری را که بیانداخته دستانش را
دست انداخته و مشک به دندان برده است

درودها
حسین نبی زاده اردکانی
1392/8/18 در ساعت : 18:1:32
شکرجان داد و تنش گرم به خیمه نرسید

جان سالم به در از شرم یتیمان برده است

سلام ودرود و اجرتان با ساقی عطشان میان شط آب.
به یاد تعزیه خوانی افتادم که چنین می خواند:
ابوالفضل خطاب به امام حسین:
برادر ! مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم
امام حسین(ع): چرا برادر !؟ ابوالفضل :حسین جان! ز روی سکینه خجالتی دارم
سکینه آب ز من خواست پاره شد جگرم
نشد که قطره ی آبی برای او ببرم.
مرضیه عاطفی
1392/8/18 در ساعت : 13:35:51
سلام و اجرتان با علمدار حسین(ع)
"نیزه و تیر و سنان کم شده در خیمه مگر؟
که به چشم و تن خود حضرت قرآن(ع) برده است!"
شاعرانه آیینی باشید
یا علی(ع)

بازدید امروز : 29,261 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,987,861
logo-samandehi